English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adjourn U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourned U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourning U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
adjourns U بتعویق انداختن بازی ناتمام ثبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defers U بتعویق انداختن تاخیرکردن
defer U بتعویق انداختن تاخیرکردن
deferring U بتعویق انداختن تاخیرکردن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
prorogate U تعطیل کردن بتعویق انداختن
postpone U بتعویق انداختن موکول کردن
retard U بتعویق انداختن عقب افتاده
postponed U بتعویق انداختن موکول کردن
retards U بتعویق انداختن عقب افتاده
postpones U بتعویق انداختن موکول کردن
prorogue U تعطیل کردن بتعویق انداختن
retarding U بتعویق انداختن عقب افتاده
postponing U بتعویق انداختن موکول کردن
sealed move U حرکت ثبتی در بازی شطرنج ناتمام
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
out of bound play U به جریان انداختن بازی
risking U گشاد بازی بخطر انداختن
risk U گشاد بازی بخطر انداختن
risks U گشاد بازی بخطر انداختن
risked U گشاد بازی بخطر انداختن
open frame U هر بخش از بازی بولینگ باناتوانی در انداختن تمام میله ها
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
postpone U بتعویق افتادن
postpones U بتعویق افتادن
postponed U بتعویق افتادن
postponing U بتعویق افتادن
imperfect U ناتمام
partial U ناتمام
immature U ناتمام
rough coating U ناتمام
defective U ناتمام
rough cast U ناتمام
inconclusive U ناتمام
imcomplete U ناتمام
unfinished U ناتمام
inconsummate U ناتمام
undone U ناتمام
imperfective U ناتمام
workless U ناتمام
incomplete U ناتمام
roughcast U ناتمام
unfinished task U تکلیف ناتمام
half pay U حقوق ناتمام
it was left unfinished U ناتمام ماند
raw products U محصولات ناتمام
interrupted task U تکلیف ناتمام
imperfect structural U ساختمان ناتمام
inconclusively U بطور ناتمام
attempted theft U سرقت ناتمام
unfiished U ناتمام نالایق
attempted murder U قتل ناتمام
incompletely U بطور ناتمام
incomplete setences test U ازمون جملههای ناتمام
rotter incomplete sentences blank U برگ جملههای ناتمام راتر
to abort an experiment U آزمایشی را ناتمام قطع کردن
drew U دریافت کرد ناتمام گذاشت
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
attempted rape U شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
tenant right U حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
let down U پایین انداختن انداختن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
thrust U انداختن
prostrate U از پا انداختن
fells U انداختن
to hew down U انداختن
to leave out U انداختن
ruts U خط انداختن
felled U انداختن
floriate U گل انداختن در
stagger U از پا انداختن
to play a searchlight U انداختن
thrusting U انداختن
to pick off U تک تک انداختن
let fall U انداختن
felling U انداختن
thrusts U انداختن
leave out U انداختن
lay away U انداختن
jaculate U انداختن
hewed U انداختن
hewing U انداختن
hews U انداختن
hurls U انداختن
to let fall U انداختن
hitching U انداختن
hurled U انداختن
rut U خط انداختن
hitches U انداختن
hitched U انداختن
hitch U انداختن
hurl U انداختن
to let drop U انداختن
pilling U تل انداختن
lash vt U انداختن
fell U انداختن
hew U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
fling U انداختن
flinging U انداختن
flings U انداختن
spills U انداختن
spilling U انداختن
spilled U انداختن
spill U انداختن
blobs U لک انداختن
omitting U انداختن
omitted U انداختن
omits U انداختن
omit U انداختن
blob U لک انداختن
bottoms U ته انداختن
relegate U انداختن
sling U انداختن
overthrew U بر انداختن
line U خط انداختن در
lines U خط انداختن در
overthrow U بر انداختن
overthrowing U بر انداختن
hewn U انداختن
overthrown U بر انداختن
overthrows U بر انداختن
brush finish U خط انداختن
to fire off a postcard U انداختن
emplace U جا انداختن
launched U به اب انداختن
to draw lots U انداختن
relegating U انداختن
relegates U انداختن
launches U به اب انداختن
slings U انداختن
relegated U انداختن
bottom U ته انداختن
spilled or spilt U انداختن
slinging U انداختن
launch U به اب انداختن
string U زه انداختن به
souse U انداختن
to put back U پس انداختن
deracination U بر انداختن
throw U انداختن
throwing U انداختن
throws U انداختن
launching U به اب انداختن
deleted U انداختن
run home U جا انداختن
delete U انداختن
to skips over U انداختن
deletes U انداختن
deleting U انداختن
benite U به شب انداختن
retroject U پس انداختن
to throw out U بیرون انداختن
to throw off U دور انداختن
to throw up the sponge U سپر انداختن
reduce to poverty U بگدایی انداختن
to set going U بحرکت انداختن
to throw in the towel U لنگ انداختن
ravel U پیچ انداختن در
reline U استر نو انداختن
to youse to a U به جنبش انداختن
put on U دست انداختن
hindered U بتاخیر انداختن
shedding U پوست انداختن
demoralised U ازروحیه انداختن
shed U پوست انداختن
hindering U بتاخیر انداختن
warm up U راه انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com