English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
last in first out U بترتیب عکس ورود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
first in first out U بترتیب ورود
Other Matches
respectively U بترتیب
chronological U بترتیب تاریخی
chronological U بترتیب وقوع
column major order U بترتیب ستونی
chronologic U بترتیب تاریخی
christcross row U بترتیب الفبانوشتن
respective U بترتیب مخصوص خود
alphabeticaily U بترتیب حروف تهجی
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
In chronological order. U بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
chronicled U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
alphameric sequence U ترکیب حروف و اعداد بترتیب توالی
chronicles U شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronologize U بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
chronology U شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
count off U شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
arr U ورود
entrance U ورود
infare U ورود
ingression U ورود
entree U ورود
entranced U ورود
importing U ورود
re entry U ورود
imported U ورود
import U ورود
inductions U ورود
induction U ورود
admitance U ورود
entrancing U ورود
entrances U ورود
appulse U ورود
re-entry U ورود
ingress U ورود
arrivals U ورود
arrival U ورود
right of entry U حق ورود
entrance fee U حق ورود
introit U ورود
introgression U ورود
inning U ورود
accession U ورود
entrance fees U حق ورود
importation U ورود
air inclusion U ورود هوا
entry U ورود
landfall U ورود بخشکی
intrant U ورود رسمی
arrival hall U سالن ورود
inlet U ورود دخول
inlets U ورود دخول
reebtry U ورود مجدد
landfall n U ورود بخشکی
landding U ورود بخشکی
log in sequrity U ایمنی ورود
landfalls U ورود بخشکی
receipt statement U اعلامیه ورود
acetylation U ورود ریشهء
intervance of third party U ورود ثالث
house warming U جشن ورود
house-warming U جشن ورود
entering angle U زاویه ورود
entree U اجازهء ورود
entry point U نقطه ورود
fifo U به ترتیب ورود
initation U ورود بعضویت
first in first out U به ترتیب ورود
forcible entry U ورود عدوانی
free entrance U ورود مجانی
arrival hall U سالن ورود
energy intake U ورود انرژی
ease of entry U سهولت ورود
due in U در شرف ورود
house-warmings U جشن ورود
input of current U ورود جریان
approach ramp U فرازای ورود
arrival rate U نرخ ورود
inlet time U زمان ورود
capital inflow U ورود سرمایه
entry side U جهت ورود
data import U ورود داده
data insertion U ورود داده ها
port of entry U بندرمحل ورود
admission U اجازهء ورود
when entering U هنگام ورود
on arrival U هنگام ورود
tardiness U تاخیر ورود
advent ظهور و ورود
import U مفهوم ورود
tokens U بلیط ورود
imported U مفهوم ورود
homecoming U ورود بخانه
cost to entry U هزینه ورود
admissions U اجازهء ورود
influxes U ورود هجوم
admittance U ورود دخول
influx U ورود هجوم
homecomings U ورود بخانه
entry U ورود راهرو
importing U مفهوم ورود
tokens U اجازه ورود
landings U ورود بخشکی
landing U ورود به خشکی
landing U ورود بخشکی
landings U ورود به خشکی
token U بلیط ورود
token U اجازه ورود
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
hails U اعلام ورود کردن
hailing U اعلام ورود کردن
hailed U اعلام ورود کردن
hail U اعلام ورود کردن
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
let someone through U اجازه ورود دادن
entry plan U طرح ورود به بندر
fifo U خروج به ترتیب ورود
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
lifo U به ترتیب عکس ورود
law of prior entry U قانون تقدم ورود
last in first out U به ترتیب عکس ورود
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
ingress U حق دخول اجازه ورود
infare U مهمانی بمناسبت ورود
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
gold import point U نقطه ورود طلا
inflow of labor U جریان ورود کارگر
gangplank U تخته ورود به ناو
gate U وسایل ورود ورودیه
gates U وسایل ورود ورودیه
entrances U ورودیه اجازه ورود
entranced U حق ورود دروازهء دخول
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entranced U ورودیه اجازه ورود
barrier to entry U منع ورود به صنعت
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
gangplanks U تخته ورود به ناو
raid U ورود ناگهانی پلیس
entrancing U ورودیه اجازه ورود
entrances U حق ورود دروازهء دخول
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
raided U ورود ناگهانی پلیس
visa U اجازه ورود به کشوربیگانه
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
visas U اجازه ورود به کشوربیگانه
coast in point U نقطه ورود به ساحل
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
house-warming U جشن ورود بخانه تازه
house warming U جشن ورود بخانه تازه
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
sign-on U ورود به سیستم [رایانه شناسی]
house-warmings U جشن ورود بخانه تازه
to announce one's arrival U ورود خود را اعلام کردن
gangways U محل ورود و خروج از ناو
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
we watched for his arrival U منتظر ورود او شدیم یا بودیم
gangway U محل ورود و خروج از ناو
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
clearance inwards U اعلامیه ورود کشتی به گمرک
clearance inwards U ورود کشتی به محوطه گمرک
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
single sign-on U ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
snug down U امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
prep school U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
postulancy U تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
pound breach U هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
dead on arrival U مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
Open to the publice. U ورود برای عموم آزاد است
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
Upon his arrival , he delinered a speech . U به محض ورود نطقی ایراد کرد
prep schools U دبیرستان آمادگی برای ورود به دانشگاه
demurs U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
scenarios U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
demurring U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demur U ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
scenario U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
burglary U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
burglaries U ورود بخانهای درشب بقصدارتکاب جرم
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com