English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I was tipped off . U به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
We were admitted gratis . U مفتی راهمان دادند
the wheat was scanted U گندم را کم کم بیرون دادند
we were ordered to stay U دستور دادند بمانیم
tea was served round U به همه چای دادند
The crowd was pressing against the gate . U جمعیت به درورودی فشار می دادند
They gave me permission by way of an exception ... U آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
The demonstrators were waving the flags. U تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
I heard it through the grapevine. U افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
prestation U خدمتی که درزمان پیشین دربرابرمالیات انجام می دادند
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
landwehr U بخشی از ارتش المان وکشورهای دیگر که خدمت زیرپرچم را انجام دادند
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
he was refused employment U کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
they had words U باهم نزاع کردند
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
from each other <adv.> U از یکدیگر
each other U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
one a U یکدیگر
one another U یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
arm in arm U در دست یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
interconnecting U اتصال به یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
internecine U کشتار یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
couples U ترکیب با یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
I had pins and needles in my legs. U ساق پاهایم [در اثر خواب رفتگی] مور مور می کردند.
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
The husband and wife got into an argument . The husband and wife had an acrimonious exchange . زن و شوهر بگو مگوشان شد [بگو مگو کردند]
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
brian kellogg U پیمانی که مبتکر ان بریان کلوگ وزیرخارجه امریکا در 8291 بودو امضا کنندگان ان جنگ را به عنوان وسیله حل اختلافات بین المللی محکوم و تحریم کردند
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com