Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to plug in
U
با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crutches
U
دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
crutch
U
دوشاخه زیر چیزی گذاشتن
to let down
U
پایین گذاشتن انداختن
pretermit
U
از قلم انداختن کنار گذاشتن
to fool with any one
U
کسیرادست انداختن سربسرکسی گذاشتن
stake
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
stakes
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
staked
U
شرط بندی کردن شهرت خود رابخطر انداختن پول در قمار گذاشتن
lamp holder plug
U
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
lay off
<idiom>
U
به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
tuning fork
U
دوشاخه
tuning forks
U
دوشاخه
crutches
U
دوشاخه
bident
U
دوشاخه
knees
U
دوشاخه
yoke
U
دوشاخه
bicornous
U
دوشاخه
crotch
U
دوشاخه
bracket
U
دوشاخه
knee
U
دوشاخه
biramous
U
دوشاخه
pitchfork
U
دوشاخه
fork crow
U
دوشاخه
plug
U
دوشاخه
male connector
U
دوشاخه نر
plugging
U
دوشاخه
plugs
U
دوشاخه
pitchforks
U
دوشاخه
y junction
U
دوشاخه
fork
U
دوشاخه
forking
U
دوشاخه
crotches
U
دوشاخه
crutch
U
دوشاخه
plugs
U
دوشاخه برق
bipolar plug
U
دوشاخه برق
bifurcate
U
دوشاخه شدن
plugging
U
دوشاخه برق
plug
U
دوشاخه برق
attachment plug
U
دوشاخه ارتباط
plug contact
U
کنتاکت دوشاخه
mains plug
U
دوشاخه برق
plug and socket
دوشاخه و پریز
phono plug
U
دوشاخه اوایی
rca plug
U
دوشاخه RCA
plug connection
U
اتصال دوشاخه
double ley stirrup
U
رکابی دوشاخه
yoke
U
دوشاخه استقرار
contact plug
U
دوشاخه برق
fork lever
U
اهرم دوشاخه
safety fork
U
دوشاخه امنیت
connector plug
U
دوشاخه رابط
telephone plug
U
دوشاخه تلفن
trunnions
U
دوپایه یا دوشاخه اتصال
connecting socket
[دوشاخه متصل کننده]
forking
U
دوشاخه منشعب شدن
inductance box with plug
U
جعبه اندوکتانس با دوشاخه
coupler plug
U
دوشاخه وسایل الکتریکی
wire pike
U
دوشاخه سیم کشی
fork
U
دوشاخه منشعب شدن
diapason
U
دوشاخه میزان کوک
current tap
U
سرپیچ دوشاخه خور
attachment plug
U
دوشاخه وسایل برقی
multi contact plug
U
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids
U
کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
banana jack
U
مادگی در رادیو برای دوشاخه
plug in
U
دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
To leave behinde.
U
جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch
U
کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
let down
U
پایین انداختن انداختن
bifurcate
U
دوشاخه کردن بدوشاخه منشعب کردن دوشاخهای
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
divaricate
U
منشعب شدن دوشاخه شدن
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
to lay it on with a trowel
U
گذاشتن
lets
U
گذاشتن
letting
U
گذاشتن
lay
U
گذاشتن
apostrophize
U
گذاشتن
placing
U
گذاشتن
To be gettingh on in years.
U
پا به سن گذاشتن
to pickle a rod for
U
گذاشتن
misplace
U
جا گذاشتن
lays
U
گذاشتن
place
U
گذاشتن
let
U
گذاشتن
mislaying
U
جا گذاشتن
mislay
U
جا گذاشتن
mislaid
U
جا گذاشتن
infiltrating
U
گذاشتن
mislays
U
جا گذاشتن
take in
U
تو گذاشتن
ti turn in
U
تو گذاشتن
infiltrates
U
گذاشتن
placement
U
گذاشتن
placements
U
گذاشتن
run home
U
جا گذاشتن
places
U
گذاشتن
infiltrate
U
گذاشتن
to trample on
U
گذاشتن
to take in
U
تو گذاشتن
to run in
U
تو گذاشتن
question answer
U
در صف گذاشتن
leave
U
گذاشتن
putting
U
گذاشتن
leaving
U
گذاشتن
load
U
گذاشتن
loads
U
گذاشتن
inculcate
U
پا گذاشتن
inculcated
U
پا گذاشتن
infiltrated
U
گذاشتن
teasing
U
سر به سر گذاشتن
inculcates
U
پا گذاشتن
getting on in years
U
پا به سن گذاشتن
go on
<idiom>
U
گذاشتن
puts
U
گذاشتن
put
U
گذاشتن
inculcating
U
پا گذاشتن
enshrine
U
درزیارتگاه گذاشتن
invested
U
سرمایه گذاشتن
investing
U
سرمایه گذاشتن
invest
U
سرمایه گذاشتن
invests
U
سرمایه گذاشتن
leather
U
چرم گذاشتن به
embarks
U
درکشتی گذاشتن
flyblow
U
تخم گذاشتن
embarking
U
درکشتی گذاشتن
embarked
U
درکشتی گذاشتن
embark
U
درکشتی گذاشتن
pledging
U
رهن گذاشتن
four horsemen
U
جا گذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
pledges
U
رهن گذاشتن
encradle
U
درگهواره گذاشتن
enframe
U
درقاب گذاشتن
cupel
U
در بوته گذاشتن
cuple
U
در بوته گذاشتن
dew ret
U
زیرشبنم گذاشتن
imbark
U
در کشتی گذاشتن
embeds
U
کار گذاشتن
embed
U
کار گذاشتن
emplace
U
کار گذاشتن
Welsh
U
کلاه گذاشتن
badgers
U
:سربسر گذاشتن
badgered
U
:سربسر گذاشتن
badger
U
:سربسر گذاشتن
enchase
U
در نگین گذاشتن
cloisters
U
درصومعه گذاشتن
cloister
U
درصومعه گذاشتن
instal
U
کار گذاشتن
inshrine
U
درمزار گذاشتن
juxtapose
U
پهلوی هم گذاشتن
juxtaposed
U
پیش هم گذاشتن
exceed
U
عقب گذاشتن
exceeded
U
عقب گذاشتن
juxtaposed
U
پهلوی هم گذاشتن
juxtaposes
U
پیش هم گذاشتن
intube
U
در لوله گذاشتن
juxtapose
U
پیش هم گذاشتن
lagvt
U
سرپوش گذاشتن
lacevi
U
یراق گذاشتن
depositing
U
به امانت گذاشتن
earmark
U
کنار گذاشتن
lay
U
کار گذاشتن
earmarks
U
کنار گذاشتن
lays
U
کار گذاشتن
juxtaposes
U
پهلوی هم گذاشتن
juxtaposing
U
پیش هم گذاشتن
hold in respect
U
احترام گذاشتن به
high tender
U
به مزایده گذاشتن
hand down
U
به ارث گذاشتن
grow a beard
U
ریش گذاشتن
cramps
U
درقید گذاشتن
put in pledge
U
گرو گذاشتن
pledged
U
رهن گذاشتن
give as a pledge
U
گرو گذاشتن
hypothecate
U
گرو گذاشتن
hypothecate
U
به رهن گذاشتن
juxtaposing
U
پهلوی هم گذاشتن
exceeds
U
عقب گذاشتن
plight
U
گرو گذاشتن
incase etc
U
در لفاف گذاشتن
incase etc
U
در جعبه گذاشتن
impignorate
U
گرو گذاشتن
impignorate
U
رهن گذاشتن
impawn
U
گرو گذاشتن
pledge
U
رهن گذاشتن
coop
U
درقید گذاشتن
hang-ups
U
معوق گذاشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com