Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in agreement with somebody
U
با کسی موافقت داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
acquiescence
U
موافقت
consentaneity
U
موافقت
accommodating
U
موافقت
agreement
U
موافقت
assentation
U
موافقت
sympathy
U
موافقت
sympathies
U
موافقت
union
U
موافقت
unions
U
موافقت
congeniality
U
موافقت
congruity
U
موافقت
settle for
<idiom>
U
موافقت با
keeping
U
موافقت
agreeability
U
موافقت
accordance
U
موافقت
approval
U
موافقت
agreements
U
موافقت
accord
U
موافقت
concurrence
U
موافقت
accords
U
موافقت
accorded
U
موافقت
entente
U
موافقت
ententes
U
موافقت
ententes cordiales
U
موافقت
approbation
U
موافقت
consent
U
موافقت
understandings
U
موافقت
understanding
U
موافقت
consented
U
موافقت
agreeableness
U
موافقت
consents
U
موافقت
adhesion
U
موافقت
consenting
U
موافقت
accompt
U
موافقت
grants
U
موافقت کردن
incompliance
U
عدم موافقت
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
go along
<idiom>
U
موافقت کردن
accords
U
موافقت کردن
consent
U
موافقت کردن
granted
U
موافقت کردن
concur
U
موافقت کردن
concurs
U
موافقت کردن
concurring
U
موافقت کردن
consented
U
موافقت کردن
incongrvity
U
عدم موافقت
concurred
U
موافقت کردن
acquiesce
U
موافقت کردن
assents
U
موافقت کردن
jibe
U
موافقت کردن
jibed
U
موافقت کردن
disagreement
U
عدم موافقت
disagreements
U
عدم موافقت
jibes
U
موافقت کردن
assented
U
موافقت کردن
jibing
U
موافقت کردن
accomodate
U
موافقت کردن
agreements
U
موافقت نامه
assent
U
موافقت کردن
agreement
U
موافقت نامه
assenting
U
موافقت کردن
gibes
U
موافقت کردن
treaties
U
موافقت نامه
treaty
U
موافقت نامه
complying
U
موافقت کردن
to look after
موافقت کردن
accorded
U
موافقت کردن
comply
U
موافقت کردن
complies
U
موافقت کردن
accord
U
موافقت کردن
come to terms
<idiom>
U
به موافقت رسیدن
non concurrence
U
عدم موافقت
complied
U
موافقت کردن
homologate
U
موافقت کردن
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
accommodation
U
تطبیق موافقت
quota agreement
U
موافقت سهمیه
propitiousness
U
موافقت مساعدت
condescension
U
تمکین موافقت
compliable
U
قابل موافقت
concordat
U
موافقت نامه
acceded
U
موافقت کردن
congruence
U
موافقت تناسب
congruency
U
موافقت تناسب
approbate
U
موافقت کردن
non placer
U
موافقت نمیشود
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
accommodations
U
تطبیق موافقت
in league with
<idiom>
U
موافقت مخفیانه
assentient
U
موافقت دهنده
no go
<idiom>
U
موافقت نکردن
accede
U
موافقت کردن
acceding
U
موافقت کردن
non compliance
U
عدم موافقت
non cincurrence
U
عدم موافقت
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
admit
موافقت کردن
consents
U
موافقت کردن
to come in to line
U
موافقت کردن
endorsements
U
موافقت تایید
approve
U
موافقت کردن
consenting
U
موافقت کردن
nonconformity
U
عدم موافقت
approving
U
موافقت کردن
accedes
U
موافقت کردن
grant
U
موافقت کردن
approves
U
موافقت کردن
endorsement
U
موافقت تایید
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
approval to the majority
U
با اکثریت موافقت کردن
to fall in
U
فروکشیدن موافقت کردن
incongruousness
U
عدم موافقت یا تطابق
geneva convention
U
موافقت نامه ژنو
to a to a proposal or opinion
U
باپیشنهادیاعقیدهای موافقت کردن
in keeping with
<idiom>
U
مشابه ،موافقت کردن
bond
U
تعهد موافقت نامه
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
disgreement
U
عدم موافقت اختلاف
unity
U
شراکت موافقت واحد
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
to strike a bargain
U
درمعامله موافقت پیداکردن
to be in disagreement
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
collogue
U
موافقت دروغی کردن
to agree on something
U
موافقت کردن با چیزی
approbate
U
پسندیدن موافقت کردن
assents
U
رضایت دادن موافقت
consented
U
موافقت رضایت دادن
consent
U
موافقت رضایت دادن
overwrite
U
باپرداخت موافقت کردن
consenting
U
موافقت رضایت دادن
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
assented
U
رضایت دادن موافقت
assenting
U
رضایت دادن موافقت
trade agreement
U
موافقت نامه تجاری
to come to terms
U
سازش یا موافقت پیداکردن
assent
U
رضایت دادن موافقت
consents
U
موافقت رضایت دادن
bretton woods agreement
U
موافقت نامه برتن وودز
to go in with
U
ملحق شدن با موافقت کردن با
it depends on his approval
U
منوط به موافقت و تصویب اوست
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
protocol
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocols
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
to assent
U
مورد موافقت قرار دادن
acquiesced
U
رضایت دادن موافقت کردن
acquiesces
U
رضایت دادن موافقت کردن
acquiescing
U
رضایت دادن موافقت کردن
agrees
U
موافقت کردن موافق بودن
to be split
[over something]
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
agree
U
موافقت کردن موافق بودن
agreeing
U
موافقت کردن موافق بودن
consent
U
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consenting
U
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
to come to an explanation
U
درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
consents
U
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
general agreement on tariff & trade (gat
U
موافقت نامه عمومی تعرفه وتجارت
consented
U
موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
He nodded.
U
سرش راتکان داد ( بعلامت موافقت )
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
right on
<idiom>
U
نشان دادن موافقت (درست است بله)
win a lady's hand
U
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
talk into
<idiom>
U
موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
overt collusion
U
تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com