English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to kick against a proposal U با پیشنهادی مخالفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to carry out a proposal U پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
recommend units U واحدهای پیشنهادی
offering price U قیمت پیشنهادی
proposals U طرح پیشنهادی
proposal U طرح پیشنهادی
make shift construction U طرح پیشنهادی
To turn down (reject) an offer. U پیشنهادی را رد کردن
conference circuit U اتصال پیشنهادی
withdraw an offer U پیشنهادی را پس گرفتن
to make a suggestion U پیشنهادی کردن
to carry a motion U پیشنهادی را اجرا کردن
Hobson's choice U پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
Vote (write) against a proposallll. U بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
gainsays U مخالفت
gainsaying U مخالفت
disaccord U مخالفت
gainsay U مخالفت
gainsaid U مخالفت
contrariness U مخالفت
contrariety U مخالفت
disagreements U مخالفت
factions U مخالفت
opposition U مخالفت
faction U مخالفت
disagreement U مخالفت
disgreement U مخالفت
defiance U مخالفت
antagonism U مخالفت
oppugnation U مخالفت
oppugnancy U مخالفت
remonstrance U مخالفت
renitency U مخالفت
opposeless U بی مخالفت
obj U مخالفت
opponency U مخالفت
divided <adj.> U در مخالفت
recusance or sancy U مخالفت
to set ones face against U مخالفت کردن با
antagonistic U مخالفت امیز
obscurantism U مخالفت باروشنفکری
repugn U مخالفت کردن با
paradoxy U مخالفت با عقایدعمومی
oppugner U مخالفت کننده
oppugn U مخالفت کردن با
abolitionism U مخالفت با بردگی
opposable U مخالفت کردنی
incongruousness U تباین مخالفت
contrarious U مخالفت امیز
blackballing U مخالفت کردن
aversions U مخالفت ناسازگاری
aversion U مخالفت ناسازگاری
objecting U مخالفت کردن
objects U مخالفت کردن
defiantly U از روی مخالفت
buck U مخالفت کردن با
bucks U مخالفت کردن با
vetoed U نشانه مخالفت
resist U مخالفت کردن با
resisted U مخالفت کردن با
resisting U مخالفت کردن با
repugnance U تناقض مخالفت
resistance U سختی مخالفت
vetoing U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
resists U مخالفت کردن با
objected U مخالفت کردن
indulging U مخالفت نکردن
indulges U مخالفت نکردن
indulged U مخالفت نکردن
indulge U مخالفت نکردن
direct objects U مخالفت کردن
indirect objects U مخالفت کردن
blackballs U مخالفت کردن
blackballed U مخالفت کردن
object U مخالفت کردن
veto U نشانه مخالفت
blackball U مخالفت کردن
to be in disagreement [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی]
adversarial U وابسته به مخالفت یا دشمنی
objection U مخالفت استدلال مخالف
objections U مخالفت استدلال مخالف
disagreed U نساختن با مخالفت کردن با
antagonistically U از روی مخالفت یا دشمنی
disagrees U نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing U نساختن با مخالفت کردن با
negative voice U منع نشانه مخالفت
obscurantism U مخالفت با علم ومعرفت
disagree U نساختن با مخالفت کردن با
reactionary U مخالفت گرای بی منطق
reactionaries U مخالفت گرای بی منطق
paradoxicality U مخالفت باعقاید عمومی
withstanding U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstood U مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwarted U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwart U عقیم گذاردن مخالفت کردن با
to be split [over something] [with somebody] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contends U مخالفت کرده با رقابت کردن
nem con U بدون مخالفت کسی است
to be at odds [with somebody] [on / over something] ) U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
contend U مخالفت کرده با رقابت کردن
contended U مخالفت کرده با رقابت کردن
to be at strife [with somebody] [over something] U مخالفت کردن [با کسی] [سر چیزی]
mc carthyism U سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
anti dumping U مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
flag discrimination U مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
retrorocket U راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
oppose U ضدیت کردن مخالفت کردن
controvert U هم ستیز کردن مخالفت کردن
opposes U ضدیت کردن مخالفت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com