English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bottom U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms U با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nethermost U پایین ترین زیر ترین
downmost U پایین ترین
undermost U پایین ترین
lowest U پایین ترین
bottommost U پایین ترین
lower most U پایین ترین
lowermost U پایین ترین
tenth rate U از پایین ترین جنس
tenth rate U پایین ترین درجه
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
troposphere U پایین ترین بخش اتمسفر
curtail step U پایین ترین پله پلگان
lower high water U پایین ترین پیشرفت اب دریا
curtal step U پایین ترین پله پلگان
lasted U پایین ترین درجه یا مقام
lasts U پایین ترین درجه یا مقام
last U پایین ترین درجه یا مقام
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
master pick U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
lower low water U پایین ترین پست رفت اب دریا
master tooth U پایین ترین دندانه تیغه اسکیت
knight bachelor U پایین ترین مرتبه سلحشوری قدیم انگلیس
water collecting sump U پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
rock-bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock bottom U کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
physical U پایین ترین لایه استاندارد شبکه ISO/OSI
garboard U پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
bilge U پایین ترین قسمت ساختمان هواپیما که اب کثافات و دیگرضایعات در ان جمع میشود
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
discount with U تنزیل کردن برات
discounting U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounted U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
discounts U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrading U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
discount U با دادن تنزیل قبل از سررسیدنقد کردن
downgrade U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgraded U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
downgrades U جمع و جور کردن تنزیل رتبه
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
interests U تنزیل
discounted U تنزیل
interest U تنزیل
discounts U تنزیل
discounting U تنزیل
discount U تنزیل
discount broker U دلال تنزیل
factoring agent U عامل تنزیل
degrade U تنزیل رتبه
fluctuation U ترقی و تنزیل
degrades U تنزیل رتبه
usurious U تنزیل خوار
bank discount U تنزیل بانکی
bill broker U واسطه تنزیل
discount house U موسسه تنزیل
rate of discount U نرخ تنزیل
to put out money to interest U پول تنزیل دادن
the interst accumulated U تنزیل ان روی هم رفت
private rate of discount U نرخ تنزیل خصوصی
social discount rate U نرخ تنزیل اجتماعی
discounted value U ارزش تنزیل شده
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
rediscount rate U نرخ تنزیل مجدد
discount rate policy U سیاست نرخ تنزیل
discount without recourse U تنزیل بدون حق رجوع
down U سوی پایین بطرف پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
to let down U پایین کردن
let down U پایین کردن
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
discount house U موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
factoring agent U فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
to come down with a run U پایین افتادن افت کردن
remitted U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remit U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
to drive on dimmed [dipped] headlights U با نور پایین رانندگی کردن
flags U سنگفرش کردن پایین افتادن
flag U سنگفرش کردن پایین افتادن
remitting U به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
cog down U به سمت پایین نورد کردن
down line U بار کردن پایین خطی
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
timber hitch U گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
debase U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to switch on the dipped [dimmed] headlights U چراغ نور پایین [ماشین] را روشن کردن
debased U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
debases U مقام کسی را پایین بردن پست کردن
backmost U پس ترین
leftmost U سمت چپ ترین
arrant U بدنام ترین
best U عظیم ترین
nethermost U پست ترین
westernmost U غربی ترین
foremost U پیش ترین
drier U : خشک ترین
least significant U کم اهمیت ترین
aftmost U عقب ترین
rearmost U عقب ترین
driest U خشک ترین
topmost U اعلی ترین
lattermost U پست ترین
lattermost U عقب ترین
proto U مهم ترین
rightmost U راست ترین
eldest U مسن ترین
hindmost U عقب ترین
most important <adj.> U مهم ترین
undermost U زیر ترین
backmost U عقب ترین
furthest U پیشرفته ترین
meritorious U شایسته ترین
middlemost U میان ترین
most significant U پراهمیت ترین
more like;most like U شبیه ترین
midmost U میان ترین
first and foremost <adv.> U پیش ترین
least significant bit U کم اهمیت ترین بیت
most significant bit U با ارزش ترین بیت
aftermost U عقب ترین واپسین
neap tide U پائین ترین جزر و مد
ticked U سخت ترین مرحله
innermost U داخلی ترین دراعماق
least significant digit U کم اهمیت ترین رقم
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
ticks U سخت ترین مرحله
most significant bit U با اهمیت ترین بیت
top flight U اعلی ترین مرتبه
next U نزدیک ترین پس ازان
eastermost U شرقی ترین نقطه
easternmost U شرقی ترین نقطه
full-back U عقب ترین بازی کن
full-backs U عقب ترین بازی کن
royal road U اسان ترین راه
neap U خفیف ترین جزر و مد
lsb U کم اهمیت ترین بیت
most significant digit U با ارزش ترین رقم
bottom price U پائین ترین قیمت
tick U سخت ترین مرحله
most significant digit U با اهمیت ترین رقم
best U شایسته ترین پیشترین
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
culminant U درمرتفع ترین موضع کامل
fullback U جای عقب ترین بازی کن
primitive data type U ساده ترین شکل داده
admirals U عالی ترین افسرنیروی دریایی
exosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
upmost U عالی ترین بالاترین درجه
sternmost U عقب ترین قسمت کشتی
Put your warmest clothes on . U گرم ترین لباسهایت را تن کرد
thermosphere U خارجی ترین لایه اتمسفر
admiral U عالی ترین افسرنیروی دریایی
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
This is the easisrt way. U این آسان ترین راه است
next of kin U نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
subcutis U عمیق ترین قسمت زیر پوست
last but not least <idiom> U آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
skirting armor U ضخیم ترین قسمت زره تانک
smallest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
lowest common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple [LCM] U کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least upper bound [lub, LUB] U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
bellies U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
least common multiple U کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
belly U کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
supremum U کوچک ترین کران بالا [ریاضی]
This is the oldest Persian script in existence. U این قدیمی ترین خط فارسی موجود است
msd U با اهمیت ترین رقم Digit Significant ost
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
msb U با اهمیت ترین بیت Bit Significant ost
endodermis U داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
white wool U [مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
best seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
best-seller U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
aftermost U نزدیکترین دگل عقب کشتی پست ترین
best-sellers U پرفروش ترین مال التجاره پرتیراژترین کتاب
dynamically U ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com