English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nubile U قابل ازدواج و همسری
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
falling of the womb U سقوط کردن پائین افتادگی
to reach down U سوی پائین دراز کردن
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
downgraded U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading U کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
marries U ازدواج کردن
joined U ازدواج کردن
wive U ازدواج کردن
joins U ازدواج کردن
join U ازدواج کردن
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
marry U ازدواج کردن
to take to wife U ازدواج کردن با
monandry U یک همسری
monogamy U تک همسری
bigamy U دو همسری
declassification U از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
exogamy U برون همسری
inbreeding U درون همسری
polygamy U چند همسری
endogamy U درون همسری
endogamous U درون همسری
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
stratify U طبقه طبقه کردن
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
exogamous U وابسته به برون همسری یابرون پیوندی
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
entresol U طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
lower class U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower classes U طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
juniority U رتبه پائین تر
falling of the womb U پائین افتادگی
katabatic U پائین اینده
f.of a bed U پائین بستریاتختخواب
f.of a page U پائین صفحه
downwards U بطرف پائین
land vi U پائین امدن
low price U قیمت پائین
low productivity U بازده پائین
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
bottom price U پائین ترین قیمت
sewsaw U بالا و پائین رفتن
shift downward U انتقال به سمت پائین
sewsaw U پس و پیش بالا و پائین
neap tide U پائین ترین جزر و مد
light or lighted U پائین امدن واردامدن
shift downward U حرکت به سمت پائین
classification U طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications U طبقه بندی کردن طبقه بندی
phreatic decline U پائین رفتن سطح ایستائی
tax havens U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax haven U نرخ پائین مالیات پیشنهادی
to d. a hill U از تپه ایی پائین امدن
lower limit [of the integral] U کرانه پائین [انتگرال] [ریاضی]
defense classification U طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
to haul a ship U بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
least developed countries U پائین ترین کشورهای در حال توسعه
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
categorized U طبقه بندی کردن
categorising U طبقه بندی کردن
layer U طبقه بندی کردن
pigeonhole U طبقه بندی کردن
layers U طبقه بندی کردن
classifies U طبقه بندی کردن
categorizing U طبقه بندی کردن
categorize U طبقه بندی کردن
classifying U طبقه بندی کردن
categorises U طبقه بندی کردن
to categorize U طبقه بندی کردن
systemize U طبقه بندی کردن
classify U طبقه بندی کردن
categorised U طبقه بندی کردن
categorizes U طبقه بندی کردن
aggroup U طبقه بندی کردن
graduates U طبقه بندی کردن
graduating U طبقه بندی کردن
graduate U طبقه بندی کردن
resorted U جدا کردن طبقه بندی کردن
type U ماشین کردن طبقه بندی کردن
types U ماشین کردن طبقه بندی کردن
sort U دسته کردن طبقه بندی کردن
typed U ماشین کردن طبقه بندی کردن
resort U جدا کردن طبقه بندی کردن
grade U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
grades U طبقه بندی کردن کلاسه کردن
sorted U دسته کردن طبقه بندی کردن
resorts U جدا کردن طبقه بندی کردن
sorts U دسته کردن طبقه بندی کردن
classed U طبقه بندی کردن رده
integrade U [طبقه بندی داخلی کردن]
classes U طبقه بندی کردن رده
intergrade U طبقه بندی داخلی کردن
class U طبقه بندی کردن رده
classing U طبقه بندی کردن رده
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor. U ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
Lower third U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron [American E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston [British E] U قسمت پائین صفحه تلویزیون [برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light. <proverb> U گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
tide mark U علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
labelled U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labels U برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling U برچسب زدن طبقه بندی کردن
label U برچسب زدن طبقه بندی کردن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
stapling U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
staple U فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
security classification U طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
polygamy U چند همسری چند همسر گزینی
black designation U علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
indexes U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed U لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
marriage U ازدواج
hymen U ازدواج
marriageable age U ازدواج
marriages U ازدواج
matrimony U ازدواج
hymens U ازدواج
spousal U ازدواج
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
premarital U پیش از ازدواج
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
wedded U وابسته به ازدواج
wedded U ازدواج کرده
misogamist U بیزار از ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
marriage bed U قباله ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
affiance U پیمان ازدواج
marriage registry U دفتر ازدواج
single U ازدواج نکرده
registration of marriage U ثبت ازدواج
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
mismatch U ازدواج ناجور
sole U ازدواج نکرده
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
matrimonial U مربوط به ازدواج
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
misogamy U بیزاری از ازدواج
matrimony U ازدواج نکاح
matches U ازدواج زورازمایی
match U ازدواج زورازمایی
soles U ازدواج نکرده
wedder U ازدواج کننده
misogamy U ازدواج ستیزی
civil marriages U ازدواج محضری
mesalliance U ازدواج با زیردستان
civil marriage U ازدواج محضری
temporary marriage U ازدواج موقت
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
gamophobia U ازدواج هراسی
termination of marriage U فسخ ازدواج
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
newlywed U تازه ازدواج کرده
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com