English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (28 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
bar mitzvahs U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
bar mitzvah U پسریهودی که وارد 31 سالگی شده و باید مراسم مذهبی رابجا اورد
administering an oath U تحلیف
swearing-in U تحلیف
swearing in U تحلیف
admirster an oath U تحلیف
attestation U تحلیف
swearings-in U تحلیف
adjuration U تحلیف
swearing U تحلیف
To perform the marriage ceremony. U مراسم عقد راجاری کردن
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
swear in U بامراسم تحلیف بکاری گماشتن
burials U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burial U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
induct U وارد کردن
inducts U وارد کردن
inducting U وارد کردن
inducted U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
initiating U وارد کردن
initiated U وارد کردن
initiates U وارد کردن
initiate U وارد کردن
inputting U وارد کردن
imported U وارد کردن
import U وارد کردن
importing U وارد کردن
bring in U وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
blemish خسارت وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
initiate U تازه وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
initiates U تازه وارد کردن
imported U عمل وارد کردن
import U عمل وارد کردن
rosters U وارد صورت کردن
roster U وارد صورت کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
enter U وارد یا ثبت کردن
initiating U تازه وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
credited U درستون بستانکار وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
involves U گیر انداختن وارد کردن
involve U گیر انداختن وارد کردن
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
ceremony U مراسم
ceremonies U مراسم
rituals U مراسم
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
exequies U مراسم تدفین
chalice U جام [در مراسم]
goblet U جام [در مراسم]
funeral U مراسم دفن
pageants U مراسم مجلل
funerals U مراسم دفن
pageant U مراسم مجلل
morning parade U مراسم صبحگاه
burial service U مراسم دفن
ceremony U مراسم نظامی
ceremonies U مراسم نظامی
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
mass U مراسم عشاء ربانی
masses U مراسم عشاء ربانی
funerals U مراسم تشییع جنازه
massing U مراسم عشاء ربانی
rite U مراسم تشریفات مذهبی
sacramental U وابسته به مراسم مذهبی
karma U سرنوشت مراسم دینی
funeral U مراسم تشییع جنازه
general muster U مراسم اجتماعی عمومی
calebrate U بجا اوردن مراسم
Commemoration services were held . U مراسم یاد بودانجام شد
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
funerary U وابسته به مراسم تشییع جنازه
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
betroth U مراسم نامزدی بعمل اوردن
christening U مراسم تعمید ونامگذاری بچه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
last rites U مراسم دفن و کفن و دعای ختم
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer U حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
cracking U وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
accolade U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
last rites U مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
accolades U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
blessed sacrament U مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
language U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
languages U نرم افزاری که به کاربر امکان وارد کردن برنامه به زبان خاص و سپس اجرای آن میدهد
journalize U در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
processor U وارد کردن داده توسط اپراتور که توسط کامپیوتر اجرا میشود
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com