English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tell (someone) off <idiom> U با عصبانیت صحبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jitter U با عصبانیت رفتار کردن
chafe U اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafes U اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafing U اوقات تلخی کردن به عصبانیت
nettle U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettles U ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass U بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
talked U صحبت کردن
speaks U صحبت کردن
talk U صحبت کردن
speak U صحبت کردن
confabulate U صحبت کردن
to talk [to] U صحبت کردن [با]
talks U صحبت کردن
To pay money. To make a payment. U بی پرده صحبت کردن
sniffles U تودماغی صحبت کردن
to switch on U طرف صحبت کردن
to speak candidly <idiom> U بی پرده صحبت کردن
sniffling U با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffles U با فن فن صحبت یاگریه کردن
take exception to <idiom> U مخاف صحبت کردن
hobnob U صحبت دوستانه کردن
hobnobbed U صحبت دوستانه کردن
To refer to implicitly. To hint. U درپرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> U بی نتیجه صحبت کردن
sniffling U تودماغی صحبت کردن
hobnobs U صحبت دوستانه کردن
sniffled U با فن فن صحبت یاگریه کردن
go on <idiom> U زیادی صحبت کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. U شمرده صحبت کردن
harp on <idiom> U بانارضایتی صحبت کردن
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
hobnobbing U صحبت دوستانه کردن
to speak [about] U صحبت کردن [در باره]
To speak elaborately. U با آب وتاب صحبت کردن
sniffle U تودماغی صحبت کردن
sniffle U با فن فن صحبت یاگریه کردن
pipe up <idiom> U بلندتر صحبت کردن
sniffled U تودماغی صحبت کردن
to speak to somebody U با کسی صحبت کردن
To speak with freedom. U آزادانه صحبت کردن .
squeaks U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaking U با صدای جیغ صحبت کردن
squeaked U با صدای جیغ صحبت کردن
squeak U با صدای جیغ صحبت کردن
break in upon U قطع کردن صحبت کسی
lisp U نوک زبانی صحبت کردن
lisped U نوک زبانی صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. U سر صحبت را با کسی باز کردن
To speak slowly. U آهسته صحبت کردن (شمرده)
lisping U نوک زبانی صحبت کردن
lisps U نوک زبانی صحبت کردن
to interrupt any one's speech U صحبت کسیرا قطع کردن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
talk shop <idiom> U درموردکار شخصی صحبت کردن
have a word with <idiom> U بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
sniffling U درحال عطسه صحبت کردن
sniffled U درحال عطسه صحبت کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
to speak fluently U بطور روان صحبت کردن
sniffles U درحال عطسه صحبت کردن
to take the floor U حرف زدن صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
to talk shop U در باره کار صحبت کردن
sniffle U درحال عطسه صحبت کردن
To talk like a book . U لفظ قلم صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
heat U عصبانیت
heebie jeebies U عصبانیت
infuriation U عصبانیت
boiling point U عصبانیت
boiling points U عصبانیت
heats U عصبانیت
willies U عصبانیت
huff U عصبانیت
ire U عصبانیت
snit U عصبانیت
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
phoning U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speeches U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
carp U از روی خرده گیری صحبت کردن
phones U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
bespeak U قبلا درباره چیزی صحبت کردن
to speak fluent Farsi U روان صحبت کردن زبان پارسی
To speake broken French. U فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
in touch <idiom> U بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
speech U صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
phoned U صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
thraw U درد عصبانیت
on the warpath <idiom> U عصبانیت زیاد
to soften one's anger U فرونشاندن عصبانیت
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
To speak in a low voice. U آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
to talk insistently to somebody U با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
blather U حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
beat around the bush <idiom> U غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
cut off one's nose to spite one's face <idiom> U به حدنهایت رسیدن عصبانیت
jitters U عصبانیت فوق العاده
jitter U با عصبانیت سخن گفتن
for crying out loud <idiom> U نشان دادن عصبانیت
ill at ease <idiom> U احساس عصبانیت وناراحتی
take it out on <idiom> U بی محلی به خاطر عصبانیت
straight from the shoulder <idiom> U راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant U باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
hangry <adj.> U گشنگی که دچار عصبانیت میشود
turn over in one's grave <idiom> U از عصبانیت سکته میکنددق میکند
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
phoned U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
phones U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning U شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
conversing U : صحبت کردن محاوره کردن
converses U : صحبت کردن محاوره کردن
conversed U : صحبت کردن محاوره کردن
converse U : صحبت کردن محاوره کردن
to snap at someone U یکدفعه سر کسی [با عصبانیت] داد زدن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
say U سخن گفتن صحبت کردن سخن
says U سخن گفتن صحبت کردن سخن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
to make ones blood run cold U کسی را از عصبانیت در اوردن یا کسی را کشتن
colloquies U صحبت
mouth U صحبت
mouthed U صحبت
parle U صحبت
colloquy U صحبت
talk U صحبت
mouthing U صحبت
talked U صحبت
confabulation U صحبت
talks U صحبت
collocutor U هم صحبت
mouths U صحبت
conversed U صحبت
conversing U صحبت
chitchat U صحبت
converses U صحبت
converse U صحبت
conversationalist U خوش صحبت
conversationalists U خوش صحبت
articulating U ماهر در صحبت
articulates U ماهر در صحبت
asides U صحبت تنها
duologue U صحبت دونفری
articulate U ماهر در صحبت
chit-chat U صحبت کوتاه
chit chat U صحبت کوتاه
conversable U خوش صحبت
conversationist U خوش صحبت
dialogue U گفتگو صحبت
chitchat U صحبت کوتاه
chatty U خوش صحبت
dialogues U گفتگو صحبت
sniffles U صحبت تودماغی
my inter locvtor U طرف صحبت من
well-spoken U خوش صحبت
sniffled U صحبت تودماغی
well spoken U خوش صحبت
aside U صحبت تنها
sniffle U صحبت تودماغی
shoptald U صحبت بازاری
sniffling U صحبت تودماغی
talk up <idiom> U صحبت درمورد
telephone frequency U فرکانس صحبت
speeches U صحبت نطق
She refused to open her oips . U لب به صحبت بازنکرد
pillow talk U صحبت خودمانی
natters U صحبت دوستانه
cross talk U تداخل صحبت
nattering U صحبت دوستانه
speech U صحبت نطق
coze U صحبت خودمانی
private talk U صحبت خصوصی
natter U صحبت دوستانه
nattered U صحبت دوستانه
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
dialog U صحبت با شخص دیگر
blather U صحبت بی معنی واحمقانه
There is some talk of his resigning. U صحبت از استعفای اوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com