Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to impose conditions
U
با شرایط سنگین بارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burden
U
سنگین بارکردن
burdens
U
سنگین بارکردن
dynamic condition
U
شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
synoptic situation
U
شرایط جوی محلی موجود شرایط جوی اندازه گیری شده منطقهای
weight
U
بارکردن
burthen
U
بارکردن
reload
U
بارکردن مجدد
reloads
U
بارکردن مجدد
packs
U
بارکردن بردن
pack
U
بارکردن بردن
load time
U
زمان بارکردن
reloading
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
burden
U
بارکردن تحمیل کردن
burdens
U
بارکردن تحمیل کردن
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
to tax someone
[something]
U
بیش از اندازه بارکردن
[فشار آوردن بر]
کسی
[چیزی]
cold boot
U
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
virtual
U
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
ammunition loading line
U
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
download
U
1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
terms
U
شرایط
the conditions
U
شرایط ان
terming
U
شرایط
termed
U
شرایط
term
U
شرایط
conditions
U
شرایط
credit terms
U
شرایط اعتبار
requirements of the credit
U
شرایط اعتبار
conference terms
U
شرایط کنفرانس
terms of trade
U
شرایط مبادله
delivery terms
U
شرایط تحویل
given conditions
U
شرایط معینه
qualifies
U
واجد شرایط
conditions of contract
U
شرایط قرارداد
tropical condition
U
شرایط گرمسیری
dis qualified
U
فاقد شرایط
equilibrium conditions
U
شرایط تعادل
final cinditions
U
شرایط پایانی
ball games
U
شرایط وضعیت
ball game
U
شرایط وضعیت
working conditions
U
شرایط کار
final cinditions
U
شرایط فینال
emergency conditions
U
شرایط اضطراری
normal temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
terms of trade
U
شرایط معامله
terms of payment
U
شرایط پرداخت
terms and conditions
U
ضوابط و شرایط
given conditions
U
شرایط معلوم
standard temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
standard temperature and pressure
U
شرایط استاندارد
normal temperature and pressure
U
شرایط متعارفی
conditions of purchase
U
شرایط خرید
necessary conditions
U
شرایط لازم
eligible
U
واجد شرایط
mutual terms
U
شرایط متقابل
marginal conditions
U
شرایط نهائی
makings
U
شرایط لازم
implied terms
U
شرایط ضمنی
implied terms
U
شرایط تلویحی
liner terms
U
شرایط خط کشتیرانی
initial condition
U
شرایط اولیه
qualify
U
واجد شرایط
payment terms
U
شرایط پرداخت
present conditions
U
شرایط فعلی
qualified
U
واجد شرایط
sufficient conditions
U
شرایط کافی
standard conditions
U
شرایط متعارفی
standard condition
U
شرایط استاندارد
stability conditions
U
شرایط ثبات
spring conditions
U
شرایط بهاری
terms of shipment
U
شرایط حمل
shipping terms
U
شرایط حمل
settlement terms
U
شرایط تسویه
settlement terms
U
شرایط پرداخت
second order conditions
U
شرایط ثانوی
qalified
U
واجد شرایط
light conditions
U
شرایط نور
actude conditions
U
شرایط حاد
suitable conditions
U
شرایط مناسب
qualification
U
وضعیت شرایط
bona fide
U
واجد شرایط
conditions
U
شرایط اوضاع
qualification
U
واجد شرایط
conditions of use
U
شرایط کاربرد
usual conditions
U
شرایط معمول
competition conditions
U
شرایط رقابت
fair play
U
شرایط برابر
actude conditions
U
شرایط شدید
requirements
U
شرایط لازم
competitive conditions
U
شرایط رقابت
qualifications
U
شرایط لازم
admission requirements
U
شرایط پذیرش
plateau
U
شرایط پایا
plateaus
U
شرایط پایا
plateaux
U
شرایط پایا
adverse factors
U
شرایط نامساعد
ambient conditions
U
شرایط محیطی
disadvantage
U
شرایط نامساعد
disadvantages
U
شرایط نامساعد
condition of readiness
U
شرایط امادگی
boundary conditions
U
شرایط حدی
no bed of roses
<idiom>
U
شرایط سختوبد
existing circumstances
U
شرایط موجود
conditions of (the) competition
U
شرایط رقابت
tight spot
<idiom>
U
شرایط سخت
qulifications
U
واجد شرایط
Russian roulette
<idiom>
U
شرایط پرخطر
ballistic conditions
U
شرایط بالیستیکی
average conditions
U
شرایط عادی
average conditions
U
شرایط متوسط
boundary conditions
U
شرایط مرزی
heavy lift
U
حمل و نقل هوایی سنگین واحد حمل و نقل هوایی سنگین
it does not s. the condition
U
واجدان شرایط نیست
quantified
U
واجد شرایط شدن
other things being equal
U
اگر شرایط دیگررابرابربگیریم
possessing the necessary qualifications
U
واجد شرایط لازم
investigation of foundation conditions
U
تحقیق شرایط شالوده
eligible
U
واجد شرایط مطلوب
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
meet
U
مطابق شرایط بودن
machining requirments
U
شرایط براده برداری
bend
U
شرایط خمیدگی زانویی
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
meets
U
مطابق شرایط بودن
ineligibility
U
فقدان شرایط لازم
provisions of a contract
U
شرایط قرار داد
circumstance
U
شرایط محیط اهمیت
tenders conditions
U
شرایط عمومی مناقصه
terms and conditions of the credit
U
ضوابط و شرایط اعتبار
volcanism
U
شرایط و خصوصیات اتشفشانی
feudatory
U
تابع شرایط تیول
entry group
U
گروه واجد شرایط
make a difference
<idiom>
U
شرایط را عوض کردن
turn the tables
<idiom>
U
عوض کردن شرایط
tight squeeze
<idiom>
U
شرایط سخت تجاری
ineligible
U
فاقد شرایط لازم
qualified
U
دارای شرایط لازم
qualificatory
U
واجد شرایط کننده
quantifies
U
واجد شرایط شدن
quantify
U
واجد شرایط شدن
qualify for
U
واجد شرایط بودن
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
second order conditions
U
شرایط مرتبه دوم
qualified
U
واجد شرایط لازمه
support conditions
U
شرایط تکیه گاهی
unqualified
U
فاقد شرایط لازم
quantifying
U
واجد شرایط شدن
ceteris paribus
U
ثابت بودن سایر شرایط
entry group
U
واجدین شرایط تخصصی شغلی
climate for growth
U
شرایط لازم برای رشد
fall back
U
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
disqualify
U
فاقد شرایط لازم دانستن
debt rescheduling
U
تجدید نظر در شرایط وام
disqualifying
U
فاقد شرایط لازم دانستن
However difficult the circumstances
[are]
, ...
U
هر قدر هم که شرایط دشوار هستند، ...
come into one's own
<idiom>
U
به خاطر شرایط خوب رفتارکردن
disqualifies
U
فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified
U
فاقد شرایط لازم دانستن
reasonableness of terms in contract
U
معقول بودن شرایط قرارداد
loan conversion
U
تجدید نظر در شرایط وام
time utility
U
بهره گیری از شرایط زمانی
Are you prepared to accept my conditions?
U
حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
restructure
U
شرایط وام را عوض کردن
restructured
U
شرایط وام را عوض کردن
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
restructures
U
شرایط وام را عوض کردن
size up
<idiom>
U
بسته به شرایط ،برانداز کردن
ligting conditions
U
شرایط روشنایی نسبتهای نور
desirability
U
درجه تمایل شرایط مطلوب
condition book
U
کتابچه حاوی شرایط ومقررات اسبدوانی
demand oriented pricing
U
قیمت گذاری با توجه به شرایط تقاضا
make the best of
<idiom>
U
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
dead duck
<idiom>
U
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
put someone in the picture
<idiom>
U
شرایط را شرح دادن برای کسی
play it by ear
<idiom>
U
تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
eligible
U
واجد شرایط برای انتخاب شدن
rescheduling
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
qualifies
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualify
U
صلاحیت داشتن واجد شرایط شدن
qualified person
U
شخص واجد شرایط کارشناس متخصص
reschedule
U
در شرایط وام تجدید نظر کردن
to satisfy conditions
U
شرایط را برآورده کردن
[ریاضی]
[فیزیک]
ineligibly
U
بدون داشتن شرایط لازم برای انتخاب
differential effects
U
اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
breeding grounds
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
let (something) ride
<idiom>
U
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
To stipulate.
U
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
breeding ground
U
محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
To preserve the status quo .
U
وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
cumbersome
U
سنگین
carking
U
سنگین
lumpish
U
سنگین
heavy water
U
اب سنگین
heft
U
سنگین
high proof
U
سنگین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com