English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
objective U دارای وجود خارجی
objectives U دارای وجود خارجی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
exists U وجود داشتن
be U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
to be there U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
preexist U قبلا وجود داشتن
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
extraneously U بطوربیگانه یاخارجی
To have a flair for languages. U ذوق فرا گیری زبانهای خارجی را داشتن
spoon U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooning U طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
the strangers in tehran U بیگانگان یاخارجی هایی که در تهران هستند
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
individuation U وجود
neer do well or well U پی وجود
in spite U با وجود
presence U وجود
entity U وجود
entities U وجود
being U وجود
despite U با وجود
existences U وجود
personalities U وجود
existence U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
personality U وجود
body and soul <idiom> U با تمام وجود
regardless U با وجود علیرغم
reality U اصالت وجود
realities U اصالت وجود
fact U وجود مسلم
preexistence U تقدم وجود
self assertiveness U ابراز وجود
facts U وجود مسلم
viruses U وجود دارد
system U اصول وجود
systems U اصول وجود
virus U وجود دارد
nonetheless U بااین وجود
quality U وجود خصوصیت
individuality U وجود فردی
Despite the fact that… U با وجود اینکه
persons U وجود ذات
person U وجود ذات
universe U عالم وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
qualities U وجود خصوصیت
pre existence U تقدم وجود
in spite of that U با وجود این
begetter U وجود اور
none the less U با وجود این
d. constitution U وجود نازک
essence U وجود ماهیت
d. of constitution U نازکی وجود
drink hail U گوارای وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
non ego U غیر وجود
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
numen U وجود الهی خدا
begets U سبب وجود شدن
beget U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
cosmologies U نظام عالم وجود
cosmology U نظام عالم وجود
animalization U وجود مواد حیوانی
nevertheless U با این وجود علیرغم
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheism U ایین وحدت وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
cosmos U نظام عالم وجود
for all that U با وجود همه اینها
hematuria U وجود خون در ادرار
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
know nothing U منکر وجود خدا
preexistent U دارای تقدم در وجود
oxaluria U وجود جوهر ترشک
and there an end. U و پایان وجود دارد.
atheism U انکار وجود خدا
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
react U تغییر به علت وجود یک ماده
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
exterior U خارجی
extra- U خارجی
peripheral U خارجی
extern U خارجی
exoteric U خارجی
foreign U خارجی
oversea U خارجی
outside U خارجی
outboard U خارجی
outsides U خارجی
international line U خط خارجی
extraneous U خارجی
exotic U خارجی
exosphere U خارجی
exogenous U خارجی
externals U خارجی
external U خارجی
exteriors U خارجی
gringos U خارجی
outer U خارجی
gringo U خارجی
outward U خارجی
extra U خارجی
extras U خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com