English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hazily U با داشتن غبار و مه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mists U غبار
mist U غبار
filmed U غبار
film U غبار
haze U غبار
dust U غبار
nedula U غبار
dusted U غبار
dusts U غبار
filmy U غبار گرفته
filmiest U غبار گرفته
filmier U غبار گرفته
dimness of the eye U غبار چشم
mistful U غبار دار
cosmic dust U غبار کیهانی
amathophobia U غبار هراسی
fallout U گرد و غبار اتمی
dust separation U جداسازی گرد و غبار
dust respirator U ماسک ضد گردو غبار
smaze U غبار شبیه مه رقیق
interstellar dust U غبار بین- ستارهای
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bears U داشتن
having U داشتن
wanted U کم داشتن
bear U داشتن
to hold a meeting U داشتن
possesses U داشتن
bear U در بر داشتن
intercommon U داشتن
have U داشتن
want U کم داشتن
doubts U شک داشتن
to possess U داشتن
to have U داشتن
to hold U داشتن
to have possession of U داشتن
doubt U شک داشتن
possess U داشتن
lackvt U کم داشتن
doubted U شک داشتن
possessing U داشتن
bears U در بر داشتن
lacks U کم داشتن
owns U داشتن
lack U کم داشتن
lacked U کم داشتن
relieving U داشتن
redolence U بو داشتن
relieve U داشتن
relieves U داشتن
to be in a f. U تب داشتن
own U داشتن
owned U داشتن
owning U داشتن
to be feverish U تب داشتن
to have f. U تب داشتن
monogyny U داشتن یک زن
doubting U شک داشتن
to go hot U تب داشتن
to be in rapport U تماس داشتن
to be in demand U طالب داشتن
contradict U تناقض داشتن با
contradicted U تناقض داشتن با
to be in debt U بدهی داشتن
to be in a state of a U بیم داشتن
to be in contact U تماس داشتن
to be in arrear U پس افت داشتن
to be afraid U بیم داشتن
see after U توجه داشتن به
desiring U میل داشتن
tolerates U طاقت داشتن
tolerating U طاقت داشتن
implies U دلالت داشتن
shilly shally U دودلی داشتن
shimmey U تاب داشتن
shimmey U لرزش داشتن
imply U دلالت داشتن
implying U دلالت داشتن
to have patience U شکیبایی داشتن
to have in stock U موجود داشتن
to have in view U در نظر داشتن
shimmy U تاب داشتن
shimmy U لرزش داشتن
tolerated U طاقت داشتن
to bear a grudge U لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge U به کسی لج داشتن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
abominates U تنفر داشتن
to have in remembrance U یاد داشتن
to get the wind up U بیم داشتن
to give support to U نگاه داشتن
to hang up U نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet U کک درتنبان داشتن
to have an steem for U محترم داشتن
to rold in steem U محترم داشتن
hears U خبر داشتن
hear U خبر داشتن
abominating U تنفر داشتن
abominate U تنفر داشتن
to fondle to the heart U گرامی داشتن
expect U چشم داشتن
to bear enmity U دشمنی داشتن
to bring good luck U شگون داشتن
contradicts U تناقض داشتن با
to carry authority U نفوذیاقدرت داشتن
contests U اعتراض داشتن بر
vary U فرق داشتن
contesting U اعتراض داشتن بر
contested U اعتراض داشتن بر
contest U اعتراض داشتن بر
to drive at U قصد داشتن از
adjudge مقرر داشتن
to drive at U توجه داشتن به
varies U فرق داشتن
abominated U تنفر داشتن
tolerate U طاقت داشتن
disguise U نهان داشتن
retains U نگاه داشتن
to lay fast U نگاه داشتن
retaining U نگاه داشتن
retained U نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart U رنجه داشتن
retain U نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart U معذب داشتن
expects U چشم داشتن
to lock out U نگاه داشتن
to lay by the heels U باز داشتن
to keep a fast U روزه داشتن
to keep any one waiting U نگاه داشتن
to keep in U نگاه داشتن
occupying U مشغول داشتن
occupy U مشغول داشتن
occupies U مشغول داشتن
to keep shop U دکان داشتن
to keep up prices U نرخهارابالانگاه داشتن
to keep watch U پاس داشتن
to know by heart U ازحفظ داشتن
to know for certain U یقین داشتن
to know what's what U خبرازجهان داشتن
expecting U چشم داشتن
to look forward to U انتظار داشتن
expected U چشم داشتن
stick up U برجستگی داشتن
eloign U دورنگاه داشتن از
trepan U تمایل داشتن
play-act U نقش داشتن
play-acted U نقش داشتن
play-acting U نقش داشتن
play-acts U نقش داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. U تردید داشتن
limps U سکته داشتن
limped U سکته داشتن
limp U سکته داشتن
nettles U رنجه داشتن
stick-up U برجستگی داشتن
stick-ups U برجستگی داشتن
keeps U نگاه داشتن
keep U نگاه داشتن
to observe a fast U روزه داشتن
to owe one a grudge U با کسی لج داشتن
to put to a pause U نگاه داشتن
to run on U ادامه داشتن
to send away U اعزام داشتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com