Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rig
U
با خدعه وفریب درست کردن
rigged
U
با خدعه وفریب درست کردن
rigs
U
با خدعه وفریب درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cheat
U
خدعه کردن گول زدن
cheated
U
خدعه کردن گول زدن
cheats
U
خدعه کردن گول زدن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
feints
U
خدعه
ruse
U
خدعه
feinting
U
خدعه
tricking
U
خدعه
ruses
U
خدعه
trick
U
خدعه
tricked
U
خدعه
feinted
U
خدعه
wile
U
خدعه
obreption
U
خدعه
deceit
U
خدعه
feint
U
خدعه
obreptitious
U
خدعه امیز
deceit
U
حیله خدعه
gloze
U
خدعه زدن
lurch
U
خدعه گوش بزنگی
elusively
U
از روی طفره یا خدعه
feint
U
حمله خدعه امیز
deceitful
U
مزور خدعه امیز
feinted
U
حمله خدعه امیز
feints
U
حمله خدعه امیز
lurched
U
خدعه گوش بزنگی
lurches
U
خدعه گوش بزنگی
lurching
U
خدعه گوش بزنگی
feinting
U
حمله خدعه امیز
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
to pattern out
U
ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
U
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt
U
بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dresses
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dress
U
لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
to set to rights
U
درست کردن
concocts
U
درست کردن
corrects
U
درست کردن
concoct
U
درست کردن
concocting
U
درست کردن
to set in order
U
درست کردن
correct
U
درست کردن
concocted
U
درست کردن
trim
U
درست کردن
make
U
درست کردن
to set
U
درست کردن
cleaned
U
درست کردن
clean
U
درست کردن
fashioned
U
درست کردن
shapes
U
درست کردن
shape
U
درست کردن
cleanest
U
درست کردن
fashioning
U
درست کردن
gulleys
U
درست کردن
cleans
U
درست کردن
to sct aright
U
درست کردن
gullies
U
درست کردن
to get up
U
درست کردن
redd
U
درست کردن
correcting
U
درست کردن
trimmest
U
درست کردن
fabricate
U
درست کردن
manufacture
U
درست کردن
fabricating
U
درست کردن
set right
U
درست کردن
indite
U
درست کردن
make up
U
درست کردن
fix up
U
درست کردن
set in order
U
درست کردن
fabricates
U
درست کردن
fabricated
U
درست کردن
to erect into
U
درست کردن از
weaves
U
درست کردن
weave
U
درست کردن
to put to rights
U
درست کردن
manufactured
U
درست کردن
to cleanvp
U
درست کردن
gully
U
درست کردن
builds
U
درست کردن
build
U
درست کردن
fashion
U
درست کردن
buildings
U
درست کردن
makes
U
درست کردن
to put in to shape
U
درست کردن
trims
U
درست کردن
adapt
U
درست کردن
manufactures
U
درست کردن
to riven laths
U
یا درست کردن
to fix up
U
درست کردن
fettle
U
درست کردن
fashions
U
درست کردن
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
to adapt
[to]
U
جور کردن
[درست کردن ]
[سازوار کردن]
[به]
mends
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended
U
درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
frame
U
پاپوش درست کردن
hedge
U
خاربست درست کردن
roughcast
U
اجمالا درست کردن
hedged
U
خاربست درست کردن
vint
U
درست کردن یا ریختن
hedges
U
خاربست درست کردن
ponds
U
حوض درست کردن
blow down
U
بافوت درست کردن
stage craft
U
فن درست کردن نمایش
exacts
U
تحمیل کردن بر درست
corn popping
U
درست کردن چس فیل
pond
U
حوض درست کردن
exacted
U
تحمیل کردن بر درست
to make something
U
چیزی را درست کردن
exact
U
تحمیل کردن بر درست
orthoepy
U
فن درست تلفظ کردن
to weave a plot
U
دوزوکلک درست کردن
reconditioned
U
دوباره درست کردن
to mill flour
U
ارد درست کردن
re form
U
دوباره درست کردن
team
U
دسته درست کردن
recondition
U
دوباره درست کردن
dress
U
درست کردن لباس
reconditions
U
دوباره درست کردن
to toss up
U
زود درست کردن
scrambling
U
املت درست کردن
dresses
U
درست کردن لباس
scrambles
U
املت درست کردن
scrambled
U
املت درست کردن
image erection
U
درست کردن تصویر
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
manipulate
U
با استادی درست کردن
manipulate
U
با دست درست کردن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
die sink
U
خزینه درست کردن
teams
U
دسته درست کردن
strike off
U
بی زحمت درست کردن
manipulates
U
با استادی درست کردن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
railroad
U
پاپوش درست کردن
railroads
U
پاپوش درست کردن
dowel
U
میخچه درست کردن
manipulates
U
با دست درست کردن
manipulated
U
با دست درست کردن
manipulated
U
با استادی درست کردن
scramble
U
املت درست کردن
to touch off
U
با شتاب درست کردن زودرسم کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room.
U
اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
repaired
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
repair
U
درست کردن جبران کردن تعمیر
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
vault
U
گنبد یاطاق درست کردن
to play up
U
درست و حسابی بازی کردن
orthopaedy
U
فن درست کردن انامهای ناقص
spells
U
املاء کردن درست نوشتن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
spell
U
املاء کردن درست نوشتن
agreeing
U
ترتیب دادن درست کردن
agree
U
ترتیب دادن درست کردن
organises
U
تشکیلات دادن درست کردن
organising
U
تشکیلات دادن درست کردن
organize
U
تشکیلات دادن درست کردن
agrees
U
ترتیب دادن درست کردن
organizing
U
تشکیلات دادن درست کردن
spelled
U
املاء کردن درست نوشتن
vaults
U
گنبد یاطاق درست کردن
he is blowing glass
U
شیشه را با فوت درست کردن
geometrize
U
با قواعد هندسی درست کردن
to put up ones hair
U
مویاگیس خودرازنانه درست کردن
to check up
U
درست رسیدگی یاحساب کردن
organizes
U
تشکیلات دادن درست کردن
extemporised
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporises
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporising
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporize
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporized
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizes
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing
U
بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
to put up
U
زنانه درست کردن جادادن
top a gap
U
رخنهای راگرفتن درست کردن
black list
U
فهرست اسامی موسساتی که در پرداخت دیون خود تعلل ویا در اجرای کار خدعه کرده اند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com