English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pump dry U با تلمبه خشک انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to fang a pump U براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
Other Matches
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
pumps U تلمبه
pump U تلمبه
gun U تلمبه
pumpman U تلمبه زن
guns U تلمبه
antliae U تلمبه
antlia U تلمبه
pumped U تلمبه
water pump U تلمبه اب
pumper U تلمبه زن
pumped U تلمبه زنی
pulsimeter U تلمبه بخار
pumped U صدای تلمبه
pumps U صدای تلمبه
helical pump U تلمبه حلزونی
heat pump U تلمبه گرمایی
petrol pump U تلمبه بنزین
gas pump U تلمبه بنزین
garden engine U تلمبه اب پاش
fule pump U تلمبه سوخت
lift pump U تلمبه کششی
force pump U تلمبه فشاری
pumps U تلمبه زنی
grease gun U تلمبه ی گریسکاری
metal spray gun U تلمبه فلزپاش
grease guns U تلمبه ی گریسکاری
pump U صدای تلمبه
pulsometer U تلمبه بخار
to pump up U تلمبه زدن
bicycle pump U تلمبه دوچرخه
air pump U تلمبه هوا
displacement pump U تلمبه حجمی
gun U تلمبه دستی
guns U تلمبه دستی
suction pump U تلمبه مکشی
acid pump U تلمبه اسید
suction pump U تلمبه مکنده
spary gun U تلمبه تزریق
pumping U تلمبه زنی
pumping ststion U تلمبه خانه
pump barrel U سیلندر تلمبه
pump cistern U مخزن تلمبه
pump dale U لوله تلمبه
pump house U تلمبه خانه
pump U تلمبه زنی
pumping station U تلمبه خانه
spray gun U تلمبه سمپاش
pumping ststion U جایگاه تلمبه
diffusion pump U تلمبه پخشی
hand lever operated grease gun U تلمبه دستی گریس
circular casing pump U تلمبه پا بده دایرهای
centrifugal pump U تلمبه مرکز گریز
suction U مکش سوپاپ تلمبه
blade U پره تلمبه تیغ
spray U دواپاشی تلمبه سم پاش
sprayed U دواپاشی تلمبه سم پاش
fire engine U تلمبه اتش خاموش کن
spraying U دواپاشی تلمبه سم پاش
sprays U دواپاشی تلمبه سم پاش
fire engines U تلمبه اتش خاموش کن
double suction pump U تلمبه با مکش دو طرفه
caulking gun U تلمبه بتونه زنی
rammed U تلمبه کلوخ کوب
rams U تلمبه کلوخ کوب
ram U تلمبه کلوخ کوب
pumps U با تلمبه خالی کردن
pump U با تلمبه خالی کردن
metal spray gun U تلمبه تزریق فلز
one port radial pump U تلمبه شعاعی یک پرهای
pumped U با تلمبه خالی کردن
pumping station U ایستگاه تلمبه زنی
sump pump U تلمبه لجن کشی
radial flow pump U تلمبه با جریان شعاعی
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
capacity [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumps U باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
capacity [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
to pump up a tire U تایری را با تلمبه باد کردن
lift [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumped U باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pump U باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
bore hole pump U تلمبه توربینی چاه عمیق
discharge rate [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] U مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] U مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] U مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
stirrup pump U تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
hydraulic ram U تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
let down U پایین انداختن انداختن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
mity mite U سم پاش تلمبه سم پاش
overthrowing U بر انداختن
to pick off U تک تک انداختن
overthrow U بر انداختن
felling U انداختن
thrust U انداختن
bottom U ته انداختن
thrusting U انداختن
thrusts U انداختن
bottoms U ته انداختن
overthrown U بر انداختن
overthrows U بر انداختن
delete U انداختن
to let drop U انداختن
relegating U انداختن
relegates U انداختن
relegated U انداختن
relegate U انداختن
benite U به شب انداختن
to let fall U انداختن
throw U انداختن
throwing U انداختن
throws U انداختن
deleting U انداختن
hewn U انداختن
deletes U انداختن
deleted U انداختن
overthrew U بر انداختن
to play a searchlight U انداختن
fell U انداختن
hurls U انداختن
hews U انداختن
hurled U انداختن
fling U انداختن
hurl U انداختن
flinging U انداختن
hewed U انداختن
hewing U انداختن
omitting U انداختن
fells U انداختن
pilling U تل انداختن
omitted U انداختن
felled U انداختن
omits U انداختن
omit U انداختن
hew U انداختن
to put back U پس انداختن
to skips over U انداختن
sling U انداختن
slinging U انداختن
slings U انداختن
flings U انداختن
to draw lots U انداختن
hitches U انداختن
hitching U انداختن
blob U لک انداختن
blobs U لک انداختن
line U خط انداختن در
spill U انداختن
spilled U انداختن
spilling U انداختن
spills U انداختن
let fall U انداختن
hitched U انداختن
lines U خط انداختن در
lash vt U انداختن
jaculate U انداختن
to fire off a postcard U انداختن
rut U خط انداختن
ruts U خط انداختن
emplace U جا انداختن
stagger U از پا انداختن
lay away U انداختن
leave out U انداختن
hitch U انداختن
souse U انداختن
spilled or spilt U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
floriate U گل انداختن در
prostrate U از پا انداختن
launched U به اب انداختن
launch U به اب انداختن
string U زه انداختن به
to hew down U انداختن
to leave out U انداختن
launches U به اب انداختن
brush finish U خط انداختن
launching U به اب انداختن
run home U جا انداختن
deracination U بر انداختن
retroject U پس انداختن
dismounts U ازفرماندهی انداختن
inveigled U بدام انداختن
contort U از شکل انداختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com