English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quantize U با تئوری و فرمول صفات وکیفیت چیزی را تعیین کردن نیرو را با فرمول اندازه گیری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formulism U رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
formulization U فرمول بندی فرمول سازی
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulated U فرمول بندی کردن
formulate U فرمول بندی کردن
formulating U فرمول بندی کردن
formulates U فرمول بندی کردن
refomulate U از نو فرمول بندی کردن
formulation U تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
curve fitting U روش ریاضی برای پیدا کردن یک فرمول که نمایشگرمجموعهای از نقاط داده میباشد
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
isomer U هم فرمول
formulas U فرمول
equations U فرمول
frame U فرمول
isomerous U هم فرمول
equation U فرمول
formula U فرمول
formulae U فرمول
empirical formula U فرمول ساده
emprical formula U فرمول تجربی
formulism U قاعده فرمول)
constitutional formula U فرمول ساختاری
formularization U فرمول سازی
taylor formula U فرمول تیلور
empirical formula U فرمول خام
structural formula U فرمول ساختاری
mil formula U فرمول میلیم
molecular formula U فرمول مولکولی
perspective formula U فرمول تجسمی
string formula U فرمول رشتهای
structural formula U فرمول گسترده
projection formula U فرمول تصویری
wedge formula U فرمول گوهای
electronic formula U فرمول الکترونی
dispersion formula U فرمول پاشندگی
condensed structural formula U فرمول ساختاری فشرده
expression U فرمول یا رابط ه ریاضی
reformulation U فرمول بندی تازه
expressions U فرمول یا رابط ه ریاضی
formulaic U مثل یا وابسته به فرمول
formulize U بصورت فرمول دراوردن
formularize U بصورت فرمول دراوردن
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
DDT U حشرهکش نیرومندی به فرمول 3CHCCl
spearman brown prophecy formula U فرمول پیشگویی اسپیرمن-براون
cyphers U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
cipher U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
ciphers U فرمول تبدیل متن به حالت رمزی
compacts U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacting U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compacted U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact U فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
scaling law U فرمول محاسله بازده بمب اتمی در هر فاصله
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
function U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functioned U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
functions U فرمول ریاضی که یک نتیجه در آن بستگی به اعداد دیگری دارد
hidden U فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
measure U اندازه گیری کردن
to take measures U اندازه گیری کردن
Gothick U [استفاده مجدد از فرمول های گوتیک در قرن هجدهم] [معماری]
metres U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meter U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
meters U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
metre U بامتر اندازه گیری کردن سنجیدن
kabal U قبال [نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
differential compression check U ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
income elasticity of demand U تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metres U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
quantitate U چندی چیزی را تعیین کردن
riboflavin U ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
batches U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
batch U اندازه گیری و وزن کردن شن ماسه سیمان و اب برای مخلوط بتن
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
So much for theory! <idiom> U به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
zinc oxid U اکسید روی به فرمول ZnO اکسید دو زنگ
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
leave (let) well enough alone <idiom> U دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
disfeature U صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
mechanical disadvantage U نیرو گیری
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
recapitulate U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulating U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulated U صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
admensuration U تعیین اندازه
admeasurement U تعیین اندازه
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
generates U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generate U حاصل کردن تولید نیرو کردن
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
generated U حاصل کردن تولید نیرو کردن
generating U حاصل کردن تولید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
measurer U اندازه گیری
modules U اندازه گیری
gauging U اندازه گیری
metering U اندازه گیری
module U اندازه گیری
gaging U اندازه گیری
measuring bridge U پل اندازه گیری
measure U اندازه گیری
mensuration U اندازه گیری
measurement U اندازه گیری
measurment U اندازه گیری
dimensions U اندازه گیری
dimension U اندازه گیری
commensurateness U اندازه گیری
measurements U اندازه گیری
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
qualifies U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualify U تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
circumstantiality U حالت وکیفیت
instrument autotransformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
method of measurment U طریقه اندازه گیری
measurability U قابلیت اندازه گیری
maxwell bridge U پل اندازه گیری ماکسول
mental measurement U اندازه گیری روانی
measuring sensitivity U حساسیت اندازه گیری
measuring voltage U ولتاژ اندازه گیری
font metric U اندازه گیری فونت
resizing U اندازه گیری مجدد
method of measurment U متد اندازه گیری
correlation measurement U اندازه گیری همبستگی
measuring transformer U ترانسفورماتور اندازه گیری
measurement ofland U اندازه گیری زمین
gauging section U برش اندازه گیری
gauging sheet U ورق اندازه گیری
depth measurement U اندازه گیری عمق
direct measurement U اندازه گیری مستقیم
gad U اندازه گیری طول
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
metrology U علم اندازه گیری
commensurable U قابل اندازه گیری
measuring well U چاه اندازه گیری
telemetry U اندازه گیری ازدور
impedance bridge U پل اندازه گیری مقاومت
dial bench gage U میز اندازه گیری
meters U وسیله اندازه گیری
telemetering U اندازه گیری از دور
tapeline U مترمخصوص اندازه گیری
forescale U اندازه گیری رنگ اب
unit of measurement U واحد اندازه گیری
meter U وسیله اندازه گیری
metre U وسیله اندازه گیری
instrument U الات اندازه گیری
mensurability U قابلیت اندازه گیری
radar measurement U اندازه گیری رادار
absolute measurement U اندازه گیری مطلق
sound U اندازه گیری عمق اب
units of measurment U واحدهای اندازه گیری
metres U وسیله اندازه گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com