English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It must be put up to the prime minister . U باید بعرض نخست وزیر برسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Prime Minister U نخست وزیر
Prime Ministers U نخست وزیر
premier U نخست وزیر
primeminister U نخست وزیر
head of the state U نخست وزیر
premiers U نخست وزیر
grand vizier U نخست وزیر
Downing Street U نخست وزیر
deputy primeminister U قائم مقام نخست وزیر
premiered U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiering U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premieres U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiere U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiers U نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
Chancellors U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
Chancellor U صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
latitudinarian U وابسته بعرض جغرافیایی
latitudinal U وابسته بعرض جغرافیایی
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
fee tail U برسد
let alone <idiom> U چه برسد به
not to speak of <conj.> U چه برسد به
much less U چه برسد به
never mind U چه برسد به
still less U چه برسد به
let [leave] alone <conj.> U چه برسد به
not to mention <conj.> U چه برسد به
to say nothing of <conj.> U چه برسد به
and certainly not <conj.> U چه برسد به
double coincidence of wants U زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
attention U برسد به دست
Heaven help him this time. U خدابدادش برسد
attentions U برسد به دست
primes U نخست
primed U نخست
first U نخست
imprlmis U نخست
prime U نخست
Let her attend to her work . U بگذار بکارش برسد
primordium U مرحله نخست
at first hand U در وهله نخست
imprimis U در مرحله نخست
half-time U نیمه نخست
first born U نخست زاده
first half U نیمه نخست
premiership U نخست وزیری
imprlmis U نخست انکه
first coat U اندودیارنگ نخست
firstborn U نخست زاده
first moment U عزم نخست
ex prime minister U نخست وزیرپیشین
first ling U نخست زاده
forenames U نام نخست
prime ministership U نخست وزیری
forename U نام نخست
first begotten U نخست زاده
primogeniture U نخست زادگی
first-born U نخست زاده
firstling U نخست زاده
half U نیمه نخست
at first blush U در وهله نخست
first moment U گشتاور نخست
first and foremost <adv.> U دردرجه نخست
book one U کتاب نخست
multimillionaire U میلیونری که ثروتش بچندمیلیون برسد
whiter U بازیگر نخست شطرنج
white U بازیگر نخست شطرنج
whitest U بازیگر نخست شطرنج
premiership U دفتر نخست وزیری
from the very f. U ازهمان وهله نخست
first audio stage U مرحله صوتی نخست
right of primogeniture U حق نخست زادگی یا ارشدیت
involuted U بحال نخست برگشته
primigenial U نخست پیدا شده
rehabilitate U بحال نخست برگرداندن
rehabilitated U بحال نخست برگرداندن
rehabilitating U بحال نخست برگرداندن
rehabilitates U بحال نخست برگرداندن
foremost U جلوترین دردرجه نخست
it was we who went first U ما بودیم که نخست رفتیم
top board U میز نخست شطرنج
to be long in coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
finallist U کسی که درمسابقه به مرحله نهایی برسد
iterative process U فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
to be a long time in the coming U خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
render U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
rendered U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
would be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
would-be U کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
renders U گرافیکی به طوری که طبیعی به نظر برسد
He's due to arrive at ten. U او [مرد] قرار است ساعت ده برسد.
his days U عمرش نزدیک است به پایان برسد
Wait up! U صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
adventitious property U دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
in the first flight U دارای مقام نخست سردسته
premiership U مقام نخست وزیری اولویت
lip U ضربهای که به لبه سوراخ گلف برسد و در ان نیفتد
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
truncation U حذف رقم یک عدد تا به یک طول مشخص برسد
base on halls U گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
to drink to a person U نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
bridged U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
It is due to be signed this afternoon . قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
wait up for <idiom> U به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
He cannot sit up, much less walk [ to say nothing of walking] . U او [مرد] نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
bridge U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
the sands are running out U مدت ضرب الاجل نزدیک است بپایان برسد
bridges U تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
fence off U کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
min U وزیر
vizi U وزیر
ministers U وزیر
minister U وزیر
queens U وزیر
Secretary of State U وزیر
secretaries U وزیر
ministers U :وزیر
the then minister U وزیر
queen U وزیر
Secretaries of State U وزیر
wizier U وزیر
vizier U وزیر
minister U :وزیر
secretary U وزیر
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
Method to my madness <idiom> U هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
He undertook the primiership at the age of eighty. U درهشتاد سالگی عهده دار سمت نخست وزیری شد
cham cell or of the e. U وزیر دارایی
councillor at ministry U وزیر مشاور
Attorneys General U وزیر دادگستری
Attorney General U وزیر دادگستری
Chancellor of the Exchequer U وزیر دارایی
Secretaries of State U وزیر خارجه
Chancellors of the Exchequer U وزیر دارایی
queens U وزیر شطرنج
queen U وزیر شطرنج
Secretary of State U وزیر خارجه
minister plenipotentiary U وزیر مختار
secretary of defence U وزیر دفاع
the finance minister is up U وزیر مالیه
secretary of state for home affairs U وزیر امورداخله
secretary of defense U وزیر دفاع
minister of finance U وزیر اقتصاد
secretary of state for home affairs U وزیر کشور
queening U وزیر کردن
secretary of state for defence U وزیر دفاع
mintster of public works U وزیر فوائدعامه
minister without portfolio U وزیر مشاور
minister resident U وزیر مقیم
perfectionists U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
perfectionist U کسیکه معتقر است که انسان میتواند در اخلاق یا دیانت بحدکمال برسد
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
Federal Attorney General U وزیر دادگستری فدرال
acting minister of war U کفیل وزیر جنگ
secretary of the army U وزیر نیروی زمینی
to recive the portfolio of war U وزیر جنگ شدن
deputy minister U قائم مقام وزیر
charge d'affaires U نایب وزیر مختار
Chancellors of the Exchequer U وزیر خزانه داری
minister U وزیر مختار کشیش .
Chancellor of the Exchequer U وزیر خزانه داری
foreign minister U وزیر امور خارجه
queen side U جناح وزیر شطرنج
queen's wing U جناح وزیر شطرنج
queen's fianchetto defence U دفاع فیانکتوی وزیر
ministers U وزیر مختار کشیش .
queen's gambit U گامبی وزیر شطرنج
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
Federal Prosecutor General U وزیر دادگستری فدرال
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
reentry vehicle U مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
pad character U حرف اضافی افزوده شده به رشته یا بسته یا فایل تا به اندازه مورد نظر برسد
assembly lines U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
padding U حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
assembly line U دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assistant secretary of the army U معاون وزیر نیروی زمینی
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
queen's gambit declined U گامبی وزیر پذیرفته نشده
queen's pawn game U بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's gambit accepted U گامبی وزیر پذیرفته شده
eight queens problem U مسئله هشت وزیر شطرنج
queen's pawn opening U گشایش پیاده وزیر شطرنج
queen's indian defence U دفاع هندی وزیر شطرنج
underpromote U ترفیع پیاده به غیر وزیر
colle system U سیستم کوله در پیاده وزیر
manhattan variation U واریاسیون مانهاتان درگامبی وزیر شطرنج
under secretary U زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
tamper U مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
gambit of aleppo U نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
prague variation U واریاسیون پراگ در گامبی وزیر شطرنج
canal's variation U واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
ragozin system U سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com