English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
backhand U باپشت راکت ضربت وارد کردن
backhands U باپشت راکت ضربت وارد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
inflict U ضربت وارد اوردن
inflicting U ضربت وارد اوردن
inflicted U ضربت وارد اوردن
inflicts U ضربت وارد اوردن
gib U باپشت بند ومیخ یا گوه محکم کردن
backstroke U ضربه باپشت دست
cut block U سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shocks U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
impact U با شدت اصابت کردن ضربت
knockouts U ویران کردن ضربت قاطع
knockout U ویران کردن ضربت قاطع
to sustain a shock U ضربت خوردن وپایداری کردن
impacts U با شدت اصابت کردن ضربت
slog U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogged U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogging U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogs U ضربت سخت زدن پرتاب کردن
wake up U کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
whacks U صدای ضربت ضربت
whack U صدای ضربت ضربت
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
inducting U وارد کردن
initiated U وارد کردن
inducted U وارد کردن
initiates U وارد کردن
import U وارد کردن
inducts U وارد کردن
imported U وارد کردن
initiating U وارد کردن
initiate U وارد کردن
bring in U وارد کردن
inputting U وارد کردن
make an entry U وارد کردن
importing U وارد کردن
induct U وارد کردن
importing U عمل وارد کردن
reimport U دوباره وارد کردن
import U عمل وارد کردن
enters U وارد یا ثبت کردن
to exert force [on] U نیرو وارد کردن [بر]
imported U عمل وارد کردن
initiated U تازه وارد کردن
initiates U تازه وارد کردن
inflict casualty U خسارت وارد کردن
enter U وارد یا ثبت کردن
blemish خسارت وارد کردن
roster U وارد صورت کردن
initiate U تازه وارد کردن
initiating U تازه وارد کردن
entered U وارد یا ثبت کردن
rosters U وارد صورت کردن
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
take a strain U وارد کردن فشار به طناب
swear in U باسوگند بشغلی وارد کردن
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
inputted U عمل وارد کردن اطلاعات
hit the spot <idiom> U نیروی تازه وارد کردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
input U عمل وارد کردن اطلاعات
to give somebody a blow U به کسی ضربه وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
crediting U درستون بستانکار وارد کردن
credit U درستون بستانکار وارد کردن
credits U درستون بستانکار وارد کردن
involving U گیر انداختن وارد کردن
involves U گیر انداختن وارد کردن
involve U گیر انداختن وارد کردن
commissioning the ship U وارد خدمت کردن کشتی
credited U درستون بستانکار وارد کردن
scoffing U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoff U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
ingrate U تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
to sit for an examination U در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
scoffs U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed U اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
initiation U وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
to enrol somebody U کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
rockets U راکت
racquets U راکت
rocketing U راکت
rocket U راکت
rocketed U راکت
racquet U راکت
gut U زه راکت
guts U زه راکت
gutting U زه راکت
racket U راکت
type U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
types U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to break into something U از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
feed U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds U مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
to e. upon acovnt book U همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding U عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
feeds U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
keyboarding U وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
feed U وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
ideal rocket U راکت ایده ال
ion rocket U راکت یونی
ramrocket engine U موتور رم راکت
racquet U راکت تنیس
rocket sonde U راکت هواشناسی
rocket thrust U تراست راکت
hybrid rocket U راکت مختلط
racquets U راکت تنیس
rocket motor U موتور راکت
rocket engine U موتور راکت
racket U راکت تنیس
asroc U راکت ضد زیردریایی
rocket fuel U سوخت راکت
breeder rocket U راکت زاینده
fires U پرتاب راکت
fire U پرتاب راکت
archers U راکت صوتی
archer U راکت صوتی
fired U پرتاب راکت
supplement U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplementing U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
proselyte U عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplements U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
supplemented U اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
forehand U ضربه با روی راکت
forehands U ضربه با روی راکت
paddling U راکت پینگ پنگ
backhands U ضربه با پشت راکت
paddle U راکت پینگ پنگ
presses U قاب راکت تنیس
paddles U راکت پینگ پنگ
breeder rocket U راکت سوخت ساز
press U قاب راکت تنیس
paddled U راکت پینگ پنگ
liquid rocket U راکت سوخت مایع
backhand U ضربه با پشت راکت
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
hangs U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
hang U وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
commit U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committing U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
post U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted U وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
committed U وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
aerobee U نوعی راکت تجسسی دریایی
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
wood shot U ضربه با قسمت چوبی راکت
aeolus U نوعی راکت صوتی دریایی
tennis grip U طرز گرفتن راکت تنیس
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
sponge U لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ
sponging U لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ
burn U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
swings U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
sponged U لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ
squash rackets U یکجو رتوپ بازی که ماننداست به راکت
burns U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
swing U ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
tetherball U نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
response U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
responses U صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com