English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
captive balloon U بالون بزمین بسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kite balloon U یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
ballooned U بالون
balloon U بالون
gas bag U بالون
balloons U بالون
ballooning U بالون
airships U بالون
airship U بالون
balloonist U بالون بر
ballooning U مثل بالون
ballooning U با بالون پروازکردن
ballooned U مثل بالون
ballooned U با بالون پروازکردن
balloon U مثل بالون
balloon U با بالون پروازکردن
barrage balloon U بالون پدافند
aerostat U بالون ورزشی
balloons U با بالون پروازکردن
pilot ballon U بالون اکتشافی
balloons U مثل بالون
barrage balloons U بالون پدافند
antiparachute ropes U طنابهای پایین بالون
blimp U نوعی بالون هوایی کوچک
zeppelin U کشتی هوایی ا لمانی بالون
thermal target U هوای گرم بالارونده برای بالون
aground U بزمین
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
ballast U سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
envelopes U کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
envelope U کیسه نایلونی حاوی هوا یاگاز در بالون
to set down U بزمین گذاشتن
to measure one'd length U رو بزمین خوابیدن
to lick the dust U بزمین خوردن
set down U بزمین گذاشتن
to hurl down U بزمین زدن
to laylow U بزمین زدن
to knock down U بزمین زدن
to hew down U بزمین افکندن
landed U وابسته بزمین
ground U بزمین نشستن
land U بزمین نشستن
To fall head first . U با سر بزمین خوردن
land vi U بزمین رسیدن
fells U بزمین زدن
felling U بزمین زدن
felled U بزمین زدن
fell U بزمین زدن
To stamp the ground . U با پا بزمین کوبیدن
overbear U بزمین زدن
to cast down U بزمین زدن
The plan landed . U هواپیما بزمین نشست
to clatter down U با صدا بزمین افتادن
geomorphic U شبیه بزمین زمینی
knock down U باضربت بزمین کوبیدن
landing U بزمین نشستن هواپیما
rootle U پوز بزمین زدن
the horse paws the ground U اسب سم بزمین میزنند
landings U بزمین نشستن هواپیما
to bring to ruin U فناکردن بزمین زدن
rockoon U پرتابه یا موشک کوچکی که بوسیله بالون درارتفاع زیادمنفجر شود
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
fall out U ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد
floored U بزمین زدن شکست دادن
trailers U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
floor U بزمین زدن شکست دادن
trailer U گیاهی که بزمین یا در ودیوار میچسبد
stratus U ابر گسترده ونزدیک بزمین
floors U بزمین زدن شکست دادن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
to lay by the heels U در بند نهادن بزمین زدن
handstand U دست ها بزمین وپاهادر هوا
handstands U دست ها بزمین وپاهادر هوا
lobbed U چیزی راسنگین بزمین زدن
lobbing U چیزی راسنگین بزمین زدن
lobs U چیزی راسنگین بزمین زدن
lob U چیزی راسنگین بزمین زدن
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
clicks U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
clicked U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
click U صدای حاصله از خوردن سم اسب بزمین
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
ventre a terre U سراسیمه باشتاب هرچه بیشتر شکم بزمین
to knock down U زمین زدن بامشت بزمین انداختن ازپادراوردن
land tie U تیر یا جرزی که قسمتی ازدیوار را بزمین اتصال میدهد
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
punted U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt U ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
predial slaves U بردگان وابسته بزمین بردگان زراعتی
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
crush U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushed U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
crushes U له کردن خرد کردن برخورد کردن بزمین
logical U یچ بسته
stacks U بسته
corked U بسته
packed بسته ای
parcels U بسته
pinioned U کت بسته
packets U بسته
barred U بسته
kits U بسته
pent U بسته
fardel U بسته
interdependent U به هم بسته
parcel U بسته
clotted U بسته
jellied U بسته
fronted U صف بسته
kit U بسته
stack U بسته
pack U بسته
crossed chaque U چک بسته
crossed cheque U چک بسته
curdy U بسته
datagram U یچ بسته
connected U بسته
stacked U بسته
bunged up U بسته
pack box U بسته
bundles U بسته
ice bound U یخ بسته
bundling U بسته
imperforate U بسته
package U بسته
shut U بسته
grumous U بسته
packaged U بسته
shuts U بسته
packages U بسته
shutting U بسته
strikebound U بسته
bundle U بسته
clotty U بسته
trusser U بسته
packet U بسته
shook U بسته
solids U بسته
solid U بسته
packs U بسته
uncrossed U بسته
bagful U یک بسته
closed U بسته
closed circuit U مدار بسته
dogs U دفاع بسته
closed circuits U مدار بسته
dogging U دفاع بسته
dog U دفاع بسته
flat pack U بسته مسطح
gelidity U بسته شدگی
food packet U بسته غذایی
packs U بسته کردن
bound electron U الکترون بسته
disabled <adj.> <past-p.> U بسته شده
closed <adj.> <past-p.> U بسته شده
pack U بسته کردن
kit U بسته لوازم
locked <adj.> <past-p.> U بسته شده
kits U بسته لوازم
blocked <adj.> <past-p.> U بسته شده
grume U خون بسته
closed shop U سیستم بسته
closed economy U اقتصاد بسته
blocked opening U درگاه بسته
closed subroutine U زیرروال بسته
blind fold U با چشم بسته
packaging U بسته بندی
closed system U نظام بسته
closed system U سیستم بسته
as the case may be U بسته بمورد
application package U بسته کاربردی
closed system U سازگان بسته
closed society U جامعه بسته
closed routine U روال بسته
closed area U منطقه بسته
close column U ستون بسته
closed file U ستون بسته
closed file U فایل بسته
closed fist U مشت بسته
case numbers U شماره بسته ها
closed game U بازی بسته
closed group U گروه بسته
closed loop U حلقه بسته
closed mind U ذهن بسته
closed network U شبکه بسته
box trail U سهم بسته
bound charge U بار بسته
aleatory U بسته به بخت
closed traverse U پیمایش بسته
dunnage U بسته بندی
tongue-tied U زبان بسته
blindfolds U چشم بسته
blindfolding U چشم بسته
blindfolded U چشم بسته
blindfold U چشم بسته
closed shops U سیستم بسته
disk pack U گروه بسته
disk pack U بسته دیسک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com