English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shell jacket U بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
single breasted U دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single-breasted U دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
topless U بی بالاتنه
trunk U بالاتنه
trunks U بالاتنه
cuirass U زره بالاتنه
counter rotate U چرخش بالاتنه در پیچ
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
busts U مجسمه نیم تنه بالاتنه
busting U مجسمه نیم تنه بالاتنه
busted U مجسمه نیم تنه بالاتنه
bust U مجسمه نیم تنه بالاتنه
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
centaur U حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs U حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
body stockings U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body stocking U جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
blast U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge U نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts U منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
shorthorn U جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
button U دکمه
stop knob U دکمه
reset button U دکمه
bottle flower U گل دکمه
botton U دکمه
shooting adjustment keys U دکمه
shutter release button U دکمه
tuber U دکمه
buttons U دکمه
buttoning U دکمه
knobs U دکمه
tuberculum U دکمه
tubers U دکمه
gemma U دکمه
tubercle U دکمه
button hole U جا دکمه
buttoned U دکمه
knop U دکمه
knob U دکمه
buttonholes U سوراخ دکمه
buttonhook U سگک دکمه
buttonhook U قلاب دکمه
buttonholing U سوراخ دکمه
radio button U دکمه رادیو
snap fastener U دکمه فشاری
cuffs U دکمه سردست
cuffing U دکمه سردست
cuffed U دکمه سردست
cuff U دکمه سردست
unbuttoning U گشودن دکمه
buttonholed U سوراخ دکمه
buttonhole U سوراخ دکمه
unbuttoned U گشودن دکمه
alarm push U دکمه اژیر
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
knobbed U دکمه دار
unbuttons U گشودن دکمه
flue stop U دکمه ارگ
gemmiparous U دکمه اور
mouse button U دکمه ماوس
unbutton U گشودن دکمه
gemmule U دکمه گیاهک
sleeve link U دکمه زنجیری
buttonhook U دکمه انداز
snap fastener U دکمه قابلمه
push button U دکمه فشاری
double breasted U کت چهار دکمه
short quard U سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
door stop U دکمه کله قندی
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
push botton U دکمه زنگ اخبار
beater ejector دکمه تعویض سر همزن
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
stud U دکمه سردست دسته
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
button U هرچیزی شبیه دکمه
buttoned U هرچیزی شبیه دکمه
film advance mode دکمه رد کردن فیلم
olivette U دکمه هسته خرمایی
olivet U دکمه هسته خرمایی
buttoning U هرچیزی شبیه دکمه
overhead loop U گره حلقومی یا گره بالاتنه
double breasted U کتی که در دو طرف دکمه دارد
eying U دکمه یا گره سیب زمینی
eyes U دکمه یا گره سیب زمینی
eyeing U دکمه یا گره سیب زمینی
eye U دکمه یا گره سیب زمینی
cornet a pistons U یکجورسازشیپوری که چندین دکمه دارد
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
farcy bud U دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
boutonniere U بریدگی یاشکاف جای دکمه
tuberculous U دارای برامدگی یا دکمه مسلول
farcy button U دکمه یابرامدگی درناخوشی سراجه
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
boutonniere U گلی که درسوراخ دکمه کت زده میشود
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
righted U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
righting U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
right U دکمه سمت راست از Mouse با دو یا سه کلید
pushbutton U آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
programmable function keyboard U صفحه کلید دکمه یی برای سیستمهای گرافیکی
reefing jacket U یکجور نیمتنه چسبان که از دوطرف دکمه میخورد
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
O.K. U دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
clicked U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
clicks U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
click U تلنگر زدن فرایند فشار دکمه دستگاه OUSE
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
Programs menu U زیر منوییکه از دکمه Start در ویندوز قابل دستیابی است
doubled U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
clicks U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
clicked U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
click U دو عمل سریع نگه داشتن و آزاد کردن دکمه mouse برای شروع یک برنامه یا انتخاب
contrast U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasted U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasting U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
contrasts U دکمه کنترلی روی صفحه نمایش که اختلاف بین e-ton سیاه و سفید یا رنگها را تغییر میدهد
hurdle step U جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
taskbar U میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
shift click U ضرب دکمه ماوس همراه بافشردن کلید Shift صفحه کلید
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pull down menu U فهرستی که میتواند توسط تیک کردن اشاره گر ماوس بر روی عنوان ان و یا توسط فشردن دکمه صفحه کلیدنمایش داده
martial U نظامی
fort U دژ نظامی
soldier U نظامی
soldiers U نظامی
martin U نظامی
military U نظامی
service U نظامی
mil U نظامی
warlike U نظامی
serviced U نظامی
tam o' shanter U کلاه منگوله دار یا دکمه دار
military courtesy U شئونات نظامی
military grid U شبکه نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military posture U ارایش نظامی
military resources U منابع نظامی
military crest U خط الراس نظامی
military intervention U مداخله نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military training U اموزش نظامی
military platform U سکوی نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military government U حکومت نظامی
military government U دولت نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
neck cloth U کاشکول نظامی
military training U تعلیم نظامی
military testament U وصیتنامه نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
khaki U لباس نظامی
military funds U بودجه نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military posture U وضعیت نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
military governor U حاکم نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military governor U فرمانداری نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military services U قسمتهای نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com