Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mod
U
باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
mods
U
باقی مانده تقسیم عددی بر عدد دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
modulus
U
باقی مانده پس از تقسیم یک عدد بر دیگری
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
modulo arithmetic
U
شاخهای از ریاضی که از باقی ماندن عدد وقتی بر عدد دیگر تقسیم میشود استفاده میکند
holdovers
U
باقی مانده
holdover
U
باقی مانده
extant
U
باقی مانده
scantling
U
باقی مانده
surplus
U
باقی مانده
debris
U
باقی مانده
surpluses
U
باقی مانده
left over
U
باقی مانده
remnants
U
باقی مانده
remains
U
باقی مانده
dregs
U
باقی مانده
remnant
U
باقی مانده
remainder
U
باقی مانده
hang over
U
اثر باقی مانده
residve
U
باقی مانده زیادتی
residual value
U
مقدار باقی مانده
memorises
U
باقی مانده در حافظه
residuary
U
موصی له باقی مانده
residues
U
قسمت باقی مانده
memorized
U
باقی مانده در حافظه
odd come short
U
زیادی باقی مانده
memorizing
U
باقی مانده در حافظه
memorised
U
باقی مانده در حافظه
residue
U
قسمت باقی مانده
memorising
U
باقی مانده در حافظه
memorizes
U
باقی مانده در حافظه
memorize
U
باقی مانده در حافظه
scrape the bottom of the barrel
<idiom>
U
گرفتن چیزی که باقی مانده
wrecked
U
باقی مانده ازکشتی شکسته
denominator
[bottom of a fraction]
U
باقی مانده کسر
[ریاضی]
It remained intact.
U
سالم ودست نخورده باقی مانده
candle ends
U
باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
remedial maintenance
U
باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
modulo arithmetic
U
بررسی تشخیص خطا با استفاده از باقی مانده عمل ریاضی روی داده
rational number
U
عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
subtrahend
U
در عمل تفریق , عددی که از عدد دیگر کم شود
augend
U
عددی که عدد دیگر به آن اضافه میشود تا حاصل بدست آید
ram
U
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rammed
U
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
rams
U
حافظهای که امکان دستیابی به هر محلی به به هر ترتیبی را میدهد بدون نیاز به دستیابی به باقی مانده در اول مقایسه شود با sequatial accen memory
quotient
U
نتیجه تقسیم یک عدد بر دیگر
quotients
U
نتیجه تقسیم یک عدد بر دیگر
sleeper
U
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
sleepers
U
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
slewing
U
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
random number
U
روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it.
U
ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
num lock key
U
کلیدی که کارایی قسمت عددی صفحه کلید را از کنترل نشانه گر به ورودی عددی تط بیق میدهد
tests
U
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
test
U
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
tested
U
بررسی اینکه اطلاعات عددی , عددی هستند
fee tail
U
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
idle balance
U
مانده راکد مانده غیرفعال
hards
U
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
minuend
U
عددی که از آن عددی کم میشود
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
rinsing
U
پس مانده ابکشی پس مانده
retort residue
U
ته مانده یا پس مانده قرع
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
chips
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip
U
قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
conversion
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time
U
دفعه دیگر
[وقت دیگر]
tunnelling
U
روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
over-
U
باقی
over
U
باقی
he was otherwise ordered
U
جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
numeric
U
عددی
numerical
U
عددی
scalar
U
عددی
numeral
U
عددی
numerals
U
عددی
reopened
U
باقی بودن
reopens
U
باقی بودن
reopening
U
باقی بودن
to leave behind
U
باقی گذاردن
otherworld
U
عالم باقی
come through
U
باقی ماندن
aliquant
U
باقی اورنده
impress
U
باقی گذاردن
impressed
U
باقی گذاردن
behinds
U
باقی دار
behinds
U
باقی کار
behind
U
باقی دار
behind
U
باقی کار
impresses
U
باقی گذاردن
preserve
U
باقی نگهداشتن
conservation force
U
نیروی باقی
preserves
U
باقی نگهداشتن
preserving
U
باقی نگهداشتن
reopen
U
باقی بودن
out of
<idiom>
U
باقی نمانده
organzine
U
ابریشم باقی
survived
U
باقی بودن
leave
U
باقی گذاردن
leaving
U
باقی گذاردن
impressing
U
باقی گذاردن
surviving
U
باقی بودن
gleanings
U
ریزه باقی
to be on the safe side
U
باقی نباشد
survive
U
باقی بودن
hold over
U
باقی ماندن
survives
U
باقی بودن
storing
U
می باقی می ماند
to be in arrear
U
باقی داربودن
store
U
می باقی می ماند
number representation
U
نمایش عددی
number system
U
سیستم عددی
cardinal utility
U
مطلوبیت عددی
numeric representation
U
نمایش عددی
number index
U
شاخص عددی
number base
U
مبنای عددی
n/c
U
کنترل عددی
numerical analysis
U
انالیز عددی
numerical ability
U
توانایی عددی
arithmetic progression
U
تصاعد عددی
alphanumeric
U
الفبا عددی
alphameric
U
الفبا- عددی
alphameric
U
الفبا عددی
numerical control
U
کنترل عددی
numeric word
U
کلمه عددی
memory for digits
U
حافظه عددی
numeric subset
U
زیرمجموعه عددی
numeric punch
U
منگنه عددی
numeral system
U
سیستم عددی
scalar product
U
حاصلضرب عددی
scalar quantity
U
کمیت عددی
numeric data
U
داده عددی
digital computer
U
کامپیوتر عددی
numeric constant
U
ثابت عددی
scalar value
U
مقدار عددی
numeric code
U
رمز عددی
numeric character set
U
دخشگان عددی
numeric character
U
کاراکتر عددی
numeric data
U
دادههای عددی
numeric alphabetic
U
عددی و الفبایی
numeralization
U
عددی نمودن
numeric character
U
دخشه عددی
numerical scale
U
مقیاس عددی
numeric pad
U
لائی عددی
numerical value
U
ارزش عددی
numeric format
U
فرمت عددی
numeric format
U
قالب عددی
shifted
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift
U
تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
hold up
<idiom>
U
خوب باقی ماندن
nothing was left over
U
چیزی باقی نماند
extant
U
نسخهء موجود و باقی
hold up
<idiom>
U
باجرات باقی ماندن
trailing
U
اثرپا باقی گذاردن
to stay behind
U
باقی ماندن جاماندن
trails
U
اثرپا باقی گذاردن
bide
U
درجایی باقی ماندن
trail
U
اثرپا باقی گذاردن
shortest
U
کوچک باقی دار
short
U
کوچک باقی دار
the rest lies with you
U
باقی ان با خودتان است
shorter
U
کوچک باقی دار
trailed
U
اثرپا باقی گذاردن
dac
U
مبدل عددی به قیاسی
root
U
از عددی ریشه گرفتن
pseudoscalar quantity
U
کمیت شبه عددی
numeric keypat
U
قسمت کلید عددی
roots
U
از عددی ریشه گرفتن
numeric
U
صفحه کلید عددی
numeric coprocessor
U
کمک پردازنده عددی
numeric coding
U
برنامه نویسی عددی
numerical analysis
U
تجزیه و تحلیل عددی
digraphic substitution
U
رمز نویسی عددی
alphanumeric character
U
دخشههای الفبا عددی
numeric keyboard
U
صفحه کلید عددی
multiplier
U
عددی که ضرب میکند
automatic digital network
U
شبکه عددی کامپیوتری
fixed numeric format
U
قالب عددی ثابت
The would left a mark.
U
جای زخم باقی ماند
jars
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
jarred
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
remain in force
U
به قوت خود باقی بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com