Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
full time weaver
U
بافنده تمام وقت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fabricant
U
بافنده
employee
U
بافنده
knitter
U
بافنده
knitters
U
بافنده
knotter
U
بافنده
weaver
U
بافنده
weavers
U
بافنده
contracted weaver
U
بافنده قراردادی
skillful weaver
U
بافنده ماهر و خبره
part-time weaver
U
بافنده پاره وقت
brocade weaver
U
بافنده زری باف
caner
U
بافنده صندلی حصیری
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminated
U
تمام شدن تمام کردن
terminates
U
تمام شدن تمام کردن
terminate
U
تمام شدن تمام کردن
Mohtasham design
U
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
relative humidity
U
رطوبت نسبی
[مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lapped
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap
U
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
Gohar carpet
U
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
full track
U
تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
full
U
تمام
thorough
U
تمام
off
U
تمام
out-and-out
U
تمام
yame
U
تمام
lion's share
U
تمام
out and out
U
تمام
fullest
U
تمام
full-face
U
تمام رخ
full face
U
تمام رخ
through
U
تمام
full length
U
تمام قد
all night
U
در تمام شب
it is all up
U
تمام شد
thru
U
تمام
completes
U
تمام
completed
U
تمام
complete
U
تمام
whole
U
تمام
entire
U
تمام
full-length
U
تمام قد
rounded
U
پر تمام
completing
U
تمام
whole length
U
تمام قد
It's over.
U
تمام شد.
incomplete
U
نا تمام
A whole week
U
یک هفته تمام
fullest
U
تمام تکمیل
to see out
U
تمام کردن
full-page
U
تمام صفحه
yean round
U
در تمام سال
fullest
U
تمام قدرت
peter
U
تمام شدن
all d.
U
در تمام روز
exhaustible
U
تمام شدنی
wrap up
U
تمام شدن
pukka
U
تمام عیار
yearlong
U
یکسال تمام
dyed-in-the-wool
U
تمام و کمال
dyed-in-the-wool
U
به تمام معنی
dyed-in-the-wool
U
تمام عیار
par excellence
U
به تمام معنی
spring-clean
U
تمام وکمالتمیزکردن
due
U
تمام شده
defunct
U
تمام شده
fulfilling
U
تمام کردن
attains
U
تمام کردن
attaining
U
تمام کردن
attained
U
تمام کردن
attain
U
تمام کردن
short measure full measure
U
پیمانه تمام
run out of
U
تمام کردن
unfinished
U
تمام نشده
main
U
بزرگ تمام
main
U
مهم تمام
rounds complete
U
تیر تمام شد
round d.
U
دوجین تمام
inchoate
U
نیمه تمام
rounded
U
تمام شده
thru
U
تمام شده
integrate
U
تمام کردن
integrating
U
تمام کردن
fulfil
U
تمام کردن
full
U
تمام قدرت
full
U
تمام تکمیل
through
U
تمام شده
full-time
U
تمام وقت
out-
U
در بیرون تمام
all day long
<idiom>
U
تمام روز
get (something) over with
<idiom>
U
تمام کردن
give out
<idiom>
U
تمام شده
go through with
<idiom>
U
تمام کردن
lie-in
U
تمام شدن
lie in
U
تمام شدن
fulfils
U
تمام کردن
fulfills
U
تمام کردن
fulfilled
U
تمام کردن
integrates
U
تمام کردن
to draw to an end
U
تمام شدن
mast high
U
تمام افراشته
fully automatic
U
تمام اتوماتیک
fullword
U
تمام کلمه
thoro
U
کامل تمام
fullmouthed
U
تمام دندان
full word
U
تمام کلمه
full wave
U
تمام موج
full view
U
نمای تمام رخ
full tracked
U
تمام زنجیر
full tracked
U
تمام شنی
full time
U
تمام روز
full subtractor
U
تمام کاهشگر
full screen
U
تمام صفحه
full scale
U
تمام عیار
full pay
U
مواجب تمام
thoro
U
تمام وکمال
thorough going
U
تمام وکمال
three whole years
U
سه سال تمام
to eat up
U
تمام کردن
to fill out
U
تمام کردن
in full fig
U
درلباس تمام
in full
U
تمام وکمال
to finish off
U
تمام کردن
holosymmetric
U
تمام وجه
holohedron
U
تمام وجهی
holohedral
U
تمام وجه
he is fifty
U
تمام دارد
hade
U
شیب تمام
give out
U
تمام شدن
get through
U
تمام کردن
fully automatic machine
U
تمام اتومات
to blow over
U
تمام شدن
full pay
U
حقوق تمام
the whole world
U
تمام دنیا
full orbed
U
تمام روشن
payment in full
U
پرداخت تمام
to see through
U
تمام کردن
cosecant
U
قطرفل تمام
consumptible
U
تمام شدنی
consummative
U
تمام کننده
completive
U
تمام کننده
processor
U
تمام کننده
by all means
U
با تمام وسائل
use up
U
تمام کردن
pucka
U
تمام عیار
whole hog
U
تمام راه
an a fact
U
تمام شده
ammo zero
U
مهمات تمام
all this
U
تمام اینها
all risks
U
تمام خطرات
depletable
U
تمام شدنی
to run away with
U
تمام کردن
end of mission
U
ماموریت تمام
the game is up
U
بازی تمام شد
the full of the moon
U
ماه تمام
full mouthed
U
تمام دندان
full moon
U
ماه تمام
over with
U
تمام شده
full duplex
U
تمام دو رشتهای
full blown
U
تمام کامل
full blown
U
تمام شکفته
full automatic
U
تمام اتوماتیک
full adder
U
تمام افزایشگر
fulfill
U
تمام کردن
finisher
U
تمام کننده
fiddle away
U
تمام کردن
f. sixmiles
U
6میل تمام
f. and fell
U
تمام بودن
all out
U
باشدت تمام
full-blown
U
تمام شگفته
full-blown
U
تمام کامل
passes
U
تمام شدن
goes
U
تمام شدن
passed
U
تمام شدن
all-
U
: همه تمام
pass
U
تمام شدن
sterling
U
تمام عیار
go
U
تمام شدن
unfailing
U
تمام نشدنی
outed
U
در بیرون تمام
out
U
در بیرون تمام
wholly
U
تمام وکمال
fuller
U
کامل تر تمام تر
finishing
U
تمام کاری
full-scale
U
تمام عیار
all
U
: همه تمام
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
thoroughgoing
U
تمام وکمال
forth
U
تمام کردن
integral
U
کامل تمام
finished
U
تمام شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com