English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to show somebody up [by behaving badly] U باعث خجالت کسی شدن [با رفتار بد خود]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You ought to be ashamed of yourself ! U خجالت نمی کشی ؟ خجالت دارد !
Shame on you!It is shameful! U خجالت بکش !خجالت دارد !
shamedfaced U خجالت کش
embarrassments U خجالت
embarrassment U خجالت
blushless U بی خجالت
shamefast U کم رو خجالت کش
shamefaced U خجالت کش
high colour U خجالت
unblushing U بی خجالت
shamed U خجالت دادن
shames U خجالت دادن
shame U خجالت دادن
to put out of face U خجالت دادن
bashfully U از روی خجالت
shame on you! U خجالت بکشید!
to put to the blush U خجالت دادن
shaming U خجالت دادن
There is nothing to be ashamed lf . U ( اینکار ) خجالت ندارد
to put somebody to shame U به کسی خجالت دادن
to bring shame upon somebody U به کسی خجالت دادن
to shame somebody U به کسی خجالت دادن
embarrasses U براشفتن خجالت دادن
embarrass U براشفتن خجالت دادن
to turn red with embarrassment U از خجالت سرخ شدن
abashment U دست پاچگی خجالت
feel awkward U خجالت کشیدن [در مهمانی]
feel embarrassed U خجالت کشیدن [در مهمانی]
He hung his head in shame. U از خجالت سرش راپایین انداخت
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame. U خجالت سرش نمی شود
iam a to go there U از رفتن به انجا خجالت می کشم
have egg on one's face <idiom> U خجالت ودست پاچه شدن
abash U خجالت دادن دست پاچه نمودن
lose face <idiom> U به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن
It is ( most ) disgraceful . U اینکارها عیب است ( خجالت دارد )
I am too shy (timid) to speak English . U خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
He feels shame at failing in his exam . U ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
author U باعث
incentive U باعث
incentives U باعث
causing U باعث
causes U باعث
cause U باعث
makes U باعث شدن
vibrative U باعث ارتعاش
vibratory U باعث ارتعاش
give rise to U باعث شدن
author U باعث شدن
motive U محرک باعث
motives U محرک باعث
it will give rise to a quarrel U باعث دعواخواهد شد
productive of annoyance U باعث زحمت
touch off <idiom> U باعث انفجارشدن
take its toll <idiom> U باعث ویرانی
to give birth to U باعث شدن
set off <idiom> U باعث انفجارشدن
to give rise to U باعث شدن
make U باعث شدن
occasioning U تصادف باعث شدن
drinking was his ruin U باعث خرابی اوشد
occasions U تصادف باعث شدن
occasion U تصادف باعث شدن
It is to our credit. U باعث روسفیدی ماست
to cavse to see U باعث دیدن شدن
it provokes laughter U باعث خنده است
it occasioned his death U باعث مرگ اوشد
occasioned U تصادف باعث شدن
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
give rise to <idiom> U باعث کاری شدن
step on one's toes <idiom> U باعث رنجش شدن
put through the wringer <idiom> U باعث استرسزیاد شدن
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
get (someone) down <idiom> U باعث ناراحتی شدن
My pleasure. U باعث افتخار من است.
do out of <idiom> U باعث از دست دادن
With pleasure. U باعث افتخار من است.
stir up a hornet's nest <idiom> U باعث عصبانیت مردم شدن
occasions U سبب موقعیت باعث شدن
make U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
knock the living daylights out of someone <idiom> U باعث غش کردن کسی شدن
makes U باعث شدن وادار یا مجبورکردن
make out <idiom> U باعث اعتماد،اثبات شخص
occasioning U سبب موقعیت باعث شدن
put on the map <idiom> U باعث معروف شدن مکانی
occasion U سبب موقعیت باعث شدن
step up <idiom> U باعث سریع شدن چیزی
throw back U باعث تاخیر شدن رجعت
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
occasioned U سبب موقعیت باعث شدن
casus belli U عمل خصمانه باعث جنگ
allergen U مادهای که باعث حساسیت میشود
hemagglutinate U باعث انعقاد خون شدن
get through to <idiom> U باعث فهمیدن کسی شود
swirls U گشتن باعث چرخش شدن
give pause to <idiom> U باعث توقف وفکر شدن
give to understand <idiom> U باعث فهم کسی شدن
swirl U گشتن باعث چرخش شدن
swirled U گشتن باعث چرخش شدن
swirling U گشتن باعث چرخش شدن
have U باعث انجام کاری شدن
having U باعث انجام کاری شدن
businesses U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
q fever U تب کیو که باعث ذات الریه میشود
keep (someone) up <idiom> U باعث بیخوابی شدن ،بیدار نگهداشتن
business U که باعث میشود یک تجارت کار باشد
bring the house down <idiom> U باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
have the last laugh <idiom> U باعث احمق بنظر رسیدن شخص
drive U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
avalanche U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
glitch U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
hemolyze U باعث تجزیه گویچه سرخ خون شدن
drives U باعث کار کردن یک نوار یا دیسک شدن
glitches U هر چیزی که باعث قط ع ناگهانی کامپیوتر یا وسیله شود
avalanches U عملی که باعث انجام عملهای بعدی میشود
definition U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> U مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
pep talk <idiom> U صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
type ahead U ویژگی ای که باعث از بین رفتن کلمه میشود
definitions U کارایی و دستوراتی که باعث ایجاد یک عمل می شوند
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
fused U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
fuse U رسم جریان بالا که باعث آب شدن فیوز میشود
templates U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
template U دستوری که باعث تنظیم توابع یا دستورات دیگر میشود
wrong-foot باعث بر هم خوردن تعادل حریف در یک بازی ورزشی شدن.
backspace U کلیدی که باعث برگشت یک واحد به عقب یا چپ نشانه گر میشود
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
Absence makes the heart grow fonder. <proverb> U جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
level U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levelled U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
levels U کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
backspace U کدی که باعث یک واحد برگشت نشانه گر در صفحه نمایش میشود
yips U هیجان و نگرانی از فشارروحی مسابقه که باعث بازی غلط میشود
CTR U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
ctrl U انتخاب این سه کلید با هم باعث شروع مجدد کامپیوتر میشود
in off U به کیسه انداختن گوی بیلیاردکه باعث کاستن امتیاز میشود
delta clock U مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
dry contact U اتصال الکتریکی غلط که باعث خطای تمام نشدنی میشود
turpis causa U عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
leg before U ضربه خوردن به پا پیش ازمیله که باعث سوختن توپزن میشود
rung U [تکه ای افقی که باعث قویتر شدن ساختار سندلی میشود]
This law wI'll be a disincentive to foreign investors. U این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
actions U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
hitting U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hits U دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
action U که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead U کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
estopel U عملی که باعث میشود عامل از طرح دعوی یاادعا یا تکذیب و انکار
minimal tree U درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
bell character U کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
non breaking space U حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
res inter alios U debet non actaalterinocere تعهدات دو جانبه باعث اضرار شخص ثالث نمیتواند بشود
memorandum U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memoranda U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
memorandums U ست و استطلاع از طرقی غیراز ارسال این نامه باعث تضییع وقت میشود
plea in abatement U دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
polarized U ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
returning U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returned U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halts U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
autoscore U در پردازش کلمه دستورالعملی است که باعث میشود تا زیر متن خط کشیده شود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
aggregate U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
aggregates U دستوری در برنامه مدیریت پایگاه داده که باعث شروع یک تابع محاسباتی میشود
halt U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
returns U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
halted U دستور برنامهای که باعث توقف CPU میشود. تا وقتی که مجددا تنظیم شود
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
vector U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
to stir up a hornet's nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
ACPI U که باعث میشود سیستم عامل به طور خودکار سخت افزار مناسب را تشخیص دهد
to poke one's head into a hornets' nest <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
dragging U روشی که باعث میشودتصویر گرافیکی نمایش داده شده با مکان نما حرکت کند
scsi U پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
caps U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
vectors U که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
to open a can of worms <idiom> U چیزی که باعث وخیم تر شدن موقعیت و ایجاد دردسر حل نشدنی بشود [اصطلاح مجازی]
capitals U کلیدی روی صفحه کلید که باعث میشود همه حروف بزرگ نوشته شوند
DoubleSpace U برنامه نرم افزاری که بخشی از DOS-MS است و باعث فشرده سازی دیسک میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com