English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
repress U باز کوفتن فرونشاندن
represses U باز کوفتن فرونشاندن
repressing U باز کوفتن فرونشاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
footslog U پا کوفتن
contuse U کوفتن
knock at the door U در کوفتن
forges U بر سندان کوفتن
forge U بر سندان کوفتن
oppressing U ستم کردن بر کوفتن
oppress U ستم کردن بر کوفتن
oppresses U ستم کردن بر کوفتن
reforge U دوباره برسندان کوفتن
repress U سرکوب کردن در خود کوفتن
represses U سرکوب کردن در خود کوفتن
repressing U سرکوب کردن در خود کوفتن
spike U کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
spearing U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
speared U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spears U سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
lulled U فرونشاندن
tranquilizes U فرونشاندن
tranquilized U فرونشاندن
calms U فرونشاندن
calming U فرونشاندن
calmest U فرونشاندن
calmer U فرونشاندن
calmed U فرونشاندن
calm U فرونشاندن
quells U فرونشاندن
quelling U فرونشاندن
tranquilizing U فرونشاندن
tranquillised U فرونشاندن
lulling U فرونشاندن
lulls U فرونشاندن
infix U فرونشاندن
tranquilize U فرونشاندن
lull U فرونشاندن
tranquillizing U فرونشاندن
tranquillized U فرونشاندن
tranquillize U فرونشاندن
tranquillising U فرونشاندن
tranquillises U فرونشاندن
quelled U فرونشاندن
quell U فرونشاندن
agree U فرونشاندن
stamp out U فرونشاندن
agreeing U فرونشاندن
agrees U فرونشاندن
slakes U فرونشاندن
atone U فرونشاندن
atoned U فرونشاندن
atones U فرونشاندن
atoning U فرونشاندن
pacifying U فرونشاندن
pacify U فرونشاندن
pacifies U فرونشاندن
pacified U فرونشاندن
tranquillizes U فرونشاندن
slaked U فرونشاندن
slake U فرونشاندن
appeasing U فرونشاندن خواباندن
slacks U شل کردن فرونشاندن
slackest U شل کردن فرونشاندن
appease U فرونشاندن خواباندن
appeases U فرونشاندن خواباندن
to slack one's thirst U فرونشاندن تشنگی
to slake one's thirst U فرونشاندن تشنگی
to suppress one's propensities U خودرا فرونشاندن
to wear down U له کردن فرونشاندن
slack U شل کردن فرونشاندن
appeased U فرونشاندن خواباندن
to soften one's anger U فرونشاندن عصبانیت
sate U راضی کردن فرونشاندن
stifled U خاموش کردن فرونشاندن
stanch U ساکن شدن فرونشاندن
stifle U خاموش کردن فرونشاندن
extinguishes U خفه کردن فرونشاندن
extinguish U خفه کردن فرونشاندن
soften U شیرین کردن فرونشاندن
softened U شیرین کردن فرونشاندن
softens U شیرین کردن فرونشاندن
extinguishing U خفه کردن فرونشاندن
put down U ذخیره کردن فرونشاندن
propitiation U فرونشاندن خشم وغضب
put-down U ذخیره کردن فرونشاندن
put-downs U ذخیره کردن فرونشاندن
stifles U خاموش کردن فرونشاندن
cooling off U خونسرد شدن غضب را فرونشاندن
to pour oil on troubled water U خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
slams U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slammed U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slam U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
slamming U صدای بستن دروامثال ان باصدای بلند دررا با شدت بهم زدن بهم کوفتن
curbed U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curb U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing U محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com