English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
pushpin U نوعی بازی بچگانه
yoyo U نوعی اسباب بازی بچگانه
muggins U یکجوربازی گنجفه بازی بچگانه
noah ark U کشتی بچگانه که اسباب بازی اوست
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
closed game U بازی بسته
packs U بسته کردن یکدست ورق بازی
pack U بسته کردن یکدست ورق بازی
wraparound U کمر بند یا چیزی که دور بدن شخصی بسته باشند
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
imfancy U کودکی
childhood U کودکی
infancy U کودکی
infantile amnesia U یادزدودگی کودکی
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
dementia infantilis U زوال عقل کودکی
infantile U مربوط بدوران کودکی
something collapses like a card of house U متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
To adopt a child ( an infant ) . U کودکی را بفرزندی قبول کردن
infantile sexuality U میل جنسی دوره کودکی
Let's play for keeps. U بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
anchored U به چیزی بسته شده تکیه داده شده
nursling or nurse U کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
packets U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet U بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
infantile U بچگانه
puerile U بچگانه
childishly U بچگانه
chilish U بچگانه
childlike U بچگانه
small fry U بچگانه
childish U بچگانه
little U بچگانه
puerilely U بچگانه
childly U بچگانه
slobbered U گریه بچگانه
slobbers U گریه بچگانه
slobbering U گریه بچگانه
slobber U گریه بچگانه
go-carts U چرخ بچگانه
cot U رختخواب بچگانه
romper U رولباسی بچگانه
puppy love U عشق بچگانه
bunting U شنل بچگانه
rompers U رو لباسی بچگانه
perambulator U درشکه بچگانه
perambulators U درشکه بچگانه
go-cart U چرخ بچگانه
pop gun U تفنگ بچگانه
small cloths U جامه بچگانه
cots U رختخواب بچگانه
smalls U جامه بچگانه
infantilism U خوی بچگانه
bassinet U درشکه دستی بچگانه
quaker gun U تفنگ چوبی بچگانه
pelisse U پوستین بالاپوش بچگانه
popgun U تفنگ بادی بچگانه
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
packaging U ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
His new luxury mansion is a dar cry from the one bedroom cottage he lived in as a child. U عمارت لوکس جدیدش کجا و کلبه یک خوابه ای که کودکی اش را در آن به سر برد کجا.
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
child window U پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap U بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet U بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
therein U دران
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
offing U دران نزدیکی ها
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
therewith U دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review U دران روا نیست
nautch U که دران رقاص میرقصند
then U انگاه دران هنگام
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
pantywaist U شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com