English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
outed U اخراج بازیگر
out U اخراج بازیگر
send-offs U اخراج بازیگر
send-off U اخراج بازیگر
send off U اخراج بازیگر
out- U اخراج بازیگر
shorthanded U ادامه با بازیگر کمتر
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
delayed penalty U چشمپوشی از پنالتی وقتی تعداد بازیگر کمتر چهار نفردر یک تیم شود
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
scorecards U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
scorecard U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
handball U بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
played U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
mats U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mat U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out- U اخراج کردن اخراج شدن
out U اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
due to U بعلت
owing to U بعلت
by reason of U بعلت
on account of U بعلت
on U بعلت بطرف
whenas U بعلت اینکه
posteriori U با پی بردن ازمعلول بعلت
guardian by nurture U قیم بعلت پرورش
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
conk out <idiom> U بعلت خستگی به خواب رفتن
time honored U مورد احترام بعلت قدمت
seized U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seize U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes U گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
finality U اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
hydrogen embrittleness U فقدان چقرمگی بعلت وجودهیدروژن در داخل جسم میباشد
blow U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
take over U بدست اوردن توپ از چنگ حریف بعلت خطا
power play U وضع یک تیم نسبت به حریف بعلت عده بیشتر
blows U ناتوانی بعلت فشار مسابقه اتومبیلرانی یا نقص فنی
aphonia U فقدان صدا یا خفگی ان بعلت فلج تارهای صوتی
avianize U ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
nominative subject U اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
frozen assets U دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
nominative appositive U اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
season cracking U ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
bronchial asthma U تنگی نفس که بعلت انقباض عضلات جدارقصبه الریه ایجاد میشود
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
striking off the roll U اسم یک solicitor را به تقاضای خودش یا بعلت ارتکاب خطا از لیست وکلاحذف کردن
bumpers U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumper U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
bedsore U زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
walkover U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
walkovers U برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
less U کمتر
minus U کمتر
lesser U کمتر
infrequently U کمتر
minor U کمتر
less than U کمتر از
in a less degree U کمتر
much less U کمتر
Lt U کمتر از
shorter U کمتر
short U کمتر
shortest U کمتر
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
low price U قیمت کمتر
cut back <idiom> U استفاده کمتر
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
inside of a week U در یک هفته کمتر
he would not accept less U دو روز کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
sub- U در معنای کمتر
minorities U بخش کمتر
minority U بخش کمتر
foreclose U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
foreclosed U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
amnesia U ضعف حافظه بعلت ضعف یا بیماری مغزی فراموشی
foreclosing U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
forecloses U فروختن وثیقه وام بعلت عدم بازپرداخت وام
deported U اخراج
excomminucation U اخراج
expulsions U اخراج
out lawry U اخراج
exclusion U اخراج
expulsion U اخراج
deporting U اخراج
deports U اخراج
deportation U اخراج
extrusion U اخراج
rustication U اخراج
banishment U اخراج
lay off U اخراج
deport U اخراج
dismissals U اخراج
ejection U اخراج
eviction U اخراج
disqualifying U اخراج
deposal U اخراج
disqualify U اخراج
disqualifies U اخراج
disqualified U اخراج
the boot U اخراج
dislodgement U اخراج
firing U اخراج
ouster U اخراج
evacuation U اخراج
dismissal U اخراج
evictions U اخراج
foul out U اخراج
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
stroke U راندن کمتر از فرفیت
stroked U راندن کمتر از فرفیت
ammo minus U مهمات کمتر از نصف
strokes U راندن کمتر از فرفیت
below par U کمتر از ارزش اسمی
below par U کمتر از بهای اسمی
stroking U راندن کمتر از فرفیت
short-changing U کمتر پول دادن
underquote U کمتر مظنه دادن
less than container load U کمتر از فرفیت کانتینر
le U to Equal or Than Less کمتر از یا برابر با
short-changed U کمتر پول دادن
shoat U خوک کمتر از یک سال
short-changes U کمتر پول دادن
under U پایین تراز کمتر از
hypotrophy U رشد کمتر ازمعمول
under- U پایین تراز کمتر از
short-change U کمتر پول دادن
underprice U قیمت کمتر از رقیب
dismissal U اخراج از شغل
dismissal U انفصال اخراج
avaunt U دستور اخراج
dismissal U اخراج از خدمت
suspension U اخراج موقت
suspensions U اخراج موقت
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
swaps U اخراج کردن
swapped U اخراج کردن
swap U اخراج کردن
dismission U انفصال اخراج
deportee U اخراج شده
deportees U اخراج شده
eviction U اخراج کردن
dismissals U اخراج از خدمت
dismissals U انفصال اخراج
deportation U اخراج از کشور
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
expellable U قابل اخراج
evictions U اخراج کردن
exorcise U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
reseau U اخراج اشعه
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com