Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
second wind
U
بازیابی وضع عادی تنفس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eupnoea
U
تنفس عادی
hypoventilation
U
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
fetch
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetches
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
fetched
U
بخشی از سیکل بازیابی- بود که دستورات را از حافظه بازیابی و کدگشایی میکند
routinize
U
عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia
U
ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
querying
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried
U
زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
QBE
U
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
coffee breaks
U
تنفس
entracte
U
تنفس
breathing
U
تنفس
coffee break
U
تنفس
aspirations
U
تنفس
aspiration
U
تنفس
suction
U
تنفس
intermission
U
تنفس
intermissions
U
تنفس
admission
U
تنفس
admissions
U
تنفس
respiration
U
تنفس
breating apparatus
U
دستگاه تنفس
inspirable
U
قابل تنفس
intake stroke
U
مرحله تنفس
polypnea
U
تنفس سریع
hypernoea
U
تنفس سریع
inhale
U
تنفس کردن
recesses
U
تنفس کردن
inhaled
U
تنفس کردن
halitosis
U
تنفس بدبو
gas absorption
U
تنفس گاز
respirable
U
قابل تنفس
spiracle
U
سوراخ تنفس
snorkel
U
لوله تنفس
spirometer
U
تنفس سنج
spirometry
U
تنفس سنجی
snorkels
U
لوله تنفس
intake
U
مکیدن تنفس
recess
U
تنفس کردن
eupnoea
U
تنفس طبیعی
tambour
U
تنفس نگار
inhales
U
تنفس کردن
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی
respire
U
تنفس کردن
respired
U
تنفس کردن
respires
U
تنفس کردن
respiring
U
تنفس کردن
inhaling
U
تنفس کردن
intakes
U
مکیدن تنفس
induction stroke
U
مرحله تنفس
inbreathe
U
تنفس کردن
recess
U
تعطیل موقتی تنفس
scuba
U
وسیله تنفس در زیر اب
spirometer
U
دستگاه تنفس سنج
gill
U
دستگاه تنفس ماهی
aqualung
U
دستگاه تنفس اکسیژن
intakes
U
مجرای مکش یا تنفس
aqualungs
U
دستگاه تنفس اکسیژن
intake
U
مجرای مکش یا تنفس
spirograph
U
دستگاه تنفس نگار
intermission
U
نوبهای تنفس دار
recesses
U
تعطیل موقتی تنفس
wind
U
قدرت تنفس کامل
intermissions
U
نوبهای تنفس دار
winds
U
قدرت تنفس کامل
irrespirable
U
غیر قابل تنفس
naturally aspirated engine
U
موتور خود تنفس
puerile breathing
U
تنفس خرخری کودکان
recessional
U
وابسته بموقع تنفس
artificial respiration
U
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
schnorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
hyperpnea
U
تنفس خیلی سریع یاعمیق
snorkels
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
pneusis
U
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
snorkel
U
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation
U
کاردم زدن عمل تنفس
abranchiate
U
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
schnorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkel
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkels
U
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
to take a recess
U
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
truce
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
fricative
U
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
truces
U
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
respirators
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
respirator
U
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
breaks
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
break
U
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
salvaged
U
بازیابی
recovery
U
بازیابی
retrieval
U
بازیابی
salvages
U
بازیابی
salvage
U
بازیابی
salvaging
U
بازیابی
recoveries
U
بازیابی
energy regeneration
U
بازیابی انرژی
pull instruction
U
دستورالعمل بازیابی
retrieves
U
بازیابی کردن
data retrieval
U
بازیابی داده ها
gas recovery
U
بازیابی بنزین
detection
U
بازیابی بازرسی
nickel recovery
U
بازیابی نیکل
message retrieval
U
بازیابی پیام
false retrieval
U
بازیابی کاذب
at the expense of recovery
U
در هزینه های بازیابی
grease trap
U
بازیابی چربی
ir
U
بازیابی اطلاعات
information retrieval
U
بازیابی اطلاعات
retrieved
U
بازیابی کردن
retrieval code
U
رمز بازیابی
document retrieval
U
بازیابی سند
retrieve
U
بازیابی کردن
recovery procedures
U
روشهای بازیابی
acid reclaim
U
بازیابی اسید
acid recovery plant
U
کارگاه بازیابی اسید
acid restoring plant
U
کارگاه بازیابی اسید
sulfur recovery unit
U
واحد بازیابی گوگرد
recover
U
بهبود یافتن بازیابی
salvage group
U
گروه بازیابی وسایل
recovers
U
بهبود یافتن بازیابی
recovering
U
بهبود یافتن بازیابی
pulls
U
بازیابی داده از پشته
information and storage and retrieval
U
ذخیره و بازیابی اطلاعات
information retrieval system
U
سیستم بازیابی اطلاعات
pop instruction
U
دستورالعمل بازیابی از پشته
pull
U
بازیابی داده از پشته
bibliographic retrieval service
U
سرویس بازیابی کتابشناسی
demand oxygen system
U
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
information storage and retrieval
U
بازیابی و ذخیره سازی اطلاعات
to recover a body from the wreckage
U
بازیابی کردن لاشه ای از خرابه
immediate
U
عملوندی که همزمان با دستور بازیابی میشود.
map
U
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه
backward
U
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
maps
U
بازیابی داده و نمایش آن به صورت نقشه
read
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
reads
U
بازیابی داده از رسانه ذخیره سازی
recoveries
U
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
recovery
U
بازیابی اخراجات جمع اوری وسایل
operand
U
عملوند همزمان با دستور بازیابی میشود
mass storage
U
ذخیره و بازیابی حجم بزرگ داده
high fidelity music reproducing system
U
سیستم بازیابی موسیقی باکیفیت عالی
retrieved
U
بازیابی اطلاعات ازفایل یا وسیله ذخیره سازی
select
U
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
R/W cycle
U
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
station
U
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
backwards
U
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
read
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
selects
U
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
reads
U
ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
basic
U
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
retrieves
U
بازیابی اطلاعات ازفایل یا وسیله ذخیره سازی
basics
U
روش ذخیره و بازیابی بلاکهای داده به ترتیب
selected
U
یافتن و بازیابی اطلاعات مشخص از پایگاه داده ها
stationed
U
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
stations
U
وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
fetched
U
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
retrieve
U
بازیابی اطلاعات ازفایل یا وسیله ذخیره سازی
fetches
U
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
fetch
U
دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
unexceptional
U
عادی
run-of-the-mill
U
عادی
groovy
U
عادی
run of the mill
U
عادی
private
U
عادی
privates
U
عادی
uncritically
U
عادی
uncritical
U
عادی
customary
U
عادی
gen
U
عادی
commoners
U
عادی
regulars
U
عادی
regular
U
عادی
commonest
U
عادی
routine
U
عادی
ordinary
U
عادی
routines
U
عادی
wonted
U
عادی
normal
U
عادی
routinely
U
عادی
naked
U
عادی
common
U
عادی
habitual
U
عادی
reads
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
fetches
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
read
U
عملیات خواندن که در آن داده ذخیره شده پس از بازیابی پک میشود
electronic
U
سیستم ذخیره سازی متن ها که به آسانی بازیابی می شوند
fetch
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
cpu
U
مدت زمانی که بازیابی و اجرای دستور طول می کشد
fetched
U
سیگنالی که مراحل CPU را تا حلقه بازیابی دنبال میکند
hyperventilation
U
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
natural
U
دیوانه عادی
unwashed
U
جزومردم عادی
the inevitable
U
چیزهای عادی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com