English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
problem identification U بازشناسی مشکل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
recognition U بازشناسی
speech recogintion U بازشناسی کلام
false recognition U بازشناسی کاذب
recognition test U ازمون بازشناسی
voice recognition U بازشناسی صدا
fausse reconnaissance U بازشناسی کاذب
micr U بازشناسی کاراکتر با جوهرمغناطیسی Recognition InkCharacter agnetic
optical character recognition U تشخیص نوری دخشه تشخیص کاراکتر نوری شناسایی نوری دخشه بازشناسی نوری دخشه بازشناسی کاراکتر نوری
magnetic ink character recognition U تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
scarc ely U مشکل
quandary U مشکل
difficult U مشکل
problems U مشکل
problem U مشکل
quandaries U مشکل
jigsaw U مشکل
jigsaws U مشکل
uphill U مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
finically U مشکل پسندانه
floorer U سوال مشکل
finicality U مشکل پسندی
hard to please U مشکل پسند
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
open sesame U مشکل گشا
feeding problem U مشکل تغذیه
fastidiousness U مشکل پسندی
bisexuals U خنثی مشکل
bisexual U خنثی مشکل
hardly U مشکل بزحمت
exquisite taste U مشکل پسندی
picksome U مشکل پسند
deep water <idiom> U مشکل سخت
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
f.in taste U مشکل پسند
solution U پاسخ یک مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
fastidious U مشکل پسند
hardest U مشکل شدید
knot U مشکل عقده
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
knots U مشکل عقده
sound <adj.> U بدون مشکل
What's the problem? U مشکل کجاست؟
faultless <adj.> U بدون مشکل
defect description U توضیح مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
fault description U توضیح مشکل
hard U مشکل شدید
ills U مشکل سخت
ill- U مشکل سخت
ill U مشکل سخت
harder U مشکل شدید
error description U توضیح مشکل
description of error U توضیح مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
resource person U فرد مشکل گشا
problem child U کودک مشکل افرین
problem behavior U رفتار مشکل افرین
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
mystification U مشکل وپیچیده سازی
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
Gordian knot U مشکل معما مانند
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy U مشکل بدست امده
Gordian knots U مشکل معما مانند
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
harden U مشکل کردن سخت شدن
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
hardens U مشکل کردن سخت شدن
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
ambiguous U نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
anti balance tab U بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
RPC U روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
remoter U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remote U روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com