Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
interstate commerce
U
بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mercantilism
U
سیاست موازنه بازرگانی کشور
inland duty
U
حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
Sunbelt
U
ایالتهای گرمسیر
Wild West
U
ایالتهای غربی
Midwestern
U
وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
statehood
U
یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
for-profit
<adj.>
U
بازرگانی
business
<adj.>
U
بازرگانی
corporate
[commercial]
<adj.>
U
بازرگانی
commercial
U
بازرگانی
mercantile agent
U
بازرگانی
trading
U
بازرگانی
mercantile
U
بازرگانی
merchantry
U
بازرگانی
commerce
U
بازرگانی
emporetic
U
بازرگانی
traded
U
بازرگانی
relating to business
<adj.>
U
بازرگانی
commercial
<adj.>
U
بازرگانی
trade
U
بازرگانی
chamber of trade
U
اتاق بازرگانی
union
<adj.>
U
اتحادیه بازرگانی
balance of trade
U
تراز بازرگانی
emporia
U
مرکز بازرگانی
emporium
U
مرکز بازرگانی
emporiums
U
مرکز بازرگانی
commercial bank
U
بانگ بازرگانی
mart
U
مرکز بازرگانی
maritime commerce
U
بازرگانی دریایی
commercial banks
U
بانکهای بازرگانی
merchant banks
U
بانک بازرگانی
merchant bank
U
بانک بازرگانی
commercial attache
U
وابسته بازرگانی
business
U
موسسه بازرگانی
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
internal trade
U
بازرگانی داخلی
sea borne commerce
U
بازرگانی دردریا
domestic trade
U
بازرگانی داخلی
idiograph
U
نشان بازرگانی
jobbing
U
واسطه بازرگانی
trade fairs
U
نمایشگاه بازرگانی
trade secret
U
اسرار بازرگانی
quasi commercial
U
شبه بازرگانی
businesses
U
موسسه بازرگانی
commercial policy
U
سیاست بازرگانی
commercial representative
U
نمایندگی بازرگانی
trade mark
U
علامت بازرگانی
trade deficit
U
کسری بازرگانی
commercial revolution
U
انقلاب بازرگانی
commercial tax
U
مالیات بازرگانی
trade secrets
U
اسرار بازرگانی
trade fair
U
نمایشگاه بازرگانی
business enterprise
U
بنگاه بازرگانی
merchant marine
U
ناوگان بازرگانی
merchantman
U
کشتی بازرگانی
bill exchange
U
برات بازرگانی
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی
bilateral trade
U
بازرگانی دو طرفه
foreign trade
U
بازرگانی خارجی
trades unions
U
اتحادیه بازرگانی
business activity
U
فعالیت بازرگانی
commercially
U
از راه بازرگانی
business union
U
اتحادیه بازرگانی
chamber of commerce
U
اطاق بازرگانی
business fluctuations
U
نوسانات بازرگانی
volume of trade
U
حجم بازرگانی
trade union
U
اتحادیه بازرگانی
trade unions
U
اتحادیه بازرگانی
mercantilism
U
سیاست بازرگانی
board of trade
U
هیئت بازرگانی
board of trade
U
وزارت بازرگانی
business cycle
U
دور بازرگانی
trade journal
U
روزنامه یا مجله بازرگانی
business transaction
U
داد و ستد بازرگانی
mentoring
U
مرشدی
[تجارت و بازرگانی]
ideograph
U
سمبل و علامت بازرگانی
firms
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmest
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firmer
U
کارخانه موسسه بازرگانی
firm
U
کارخانه موسسه بازرگانی
brokers
U
واسطه معاملات بازرگانی
brokering
U
واسطه معاملات بازرگانی
brokered
U
واسطه معاملات بازرگانی
business
U
کسب و کار بازرگانی
commercial intercourse
U
معامله یا مراوده بازرگانی
maritime
U
وابسته به بازرگانی دریایی
hanse
U
اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
business cycle
U
دور فعالیت بازرگانی
businesses
U
کسب و کار بازرگانی
business economics
U
علم اقتصاد بازرگانی
master mariner
U
ناخدای کشتی بازرگانی
broker
U
واسطه معاملات بازرگانی
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
industries and mines
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
indiaman
U
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
shopping mall
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
clearing agreement
U
موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
hermes
U
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
stapling
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
emporia
U
جای بازرگانی مرکز فروش
emporium
U
جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums
U
جای بازرگانی مرکز فروش
chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
foreign trade multiplier
U
ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
stapled
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
staple
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع تجاری
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail park
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز تجاری
[تجارت و بازرگانی]
microeconomics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair
U
نمایشگاه بین المللی بازرگانی
dealing
U
مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
jaycee
U
عضو اطاق بازرگانی جوانان
international chamber of commerce
U
اتاق بازرگانی بین المللی
micro-economics
U
اقتصاد خرد
[تجارت و بازرگانی]
mentoring
U
مربی بودن
[تجارت و بازرگانی]
bounties
U
تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
lawmerchant
U
قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
outside market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market
[British E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
boarded
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
curb market
[American E]
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
commercialization
U
تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
longboat
U
بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
over-the-counter trading of securities
U
بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
dromond
U
کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
polacre
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
polacca
U
کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
the open door
U
ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
long boat
U
بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
favorable balance of trade
U
موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
supercargo
U
مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
low-tech
U
وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
galleons
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleon
U
کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
imperial institute
U
بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
convoy
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys
U
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
comdex
U
نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association
U
فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
centers
U
میان
centre
U
میان
centred
U
میان
mean line
U
خط میان
shortcut
U
میان بر
mean water
U
میان اب
mongst
U
میان
among
U
میان
centered
U
میان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com