English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to revisit something U بازدید کردن چیزی [مجازی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
to return a visit U بازدید کردن
examining U بازدید کردن
survey U بازدید کردن
surveyed U بازدید کردن
surveys U بازدید کردن
reconnoitring U بازدید کردن
reconnoitres U بازدید کردن
examine U بازدید کردن
examined U بازدید کردن
reconnoitered U بازدید کردن
reconnoitering U بازدید کردن
reconnoiters U بازدید کردن
reconnoitre U بازدید کردن
examines U بازدید کردن
reconnoitred U بازدید کردن
see over U بازدید کردن
revisits U بازدید کردن
revisiting U بازدید کردن
revisit U بازدید کردن
revisited U بازدید کردن
reconnoiter U بازدید کردن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
reviews U بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue U مسئله ای را بازدید کردن
reviewed U بازدید انتقاد کردن
to revisit the situation U وضعیتی را بازدید کردن
review U بازدید انتقاد کردن
reviewing U بازدید انتقاد کردن
to rehash something U وضعیتی را بازدید کردن
surveys U بررسی کردن بازدید
survey U بررسی کردن بازدید
surveyed U بررسی کردن بازدید
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
gam U گرد امدن بازدید کردن
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
examining U بازدید
controls U بازدید
examines U بازدید
surveying U بازدید
reviewed U بازدید
visits U بازدید
revisions U بازدید
reviewing U بازدید
reviews U بازدید
inspection U بازدید
review U بازدید
controlling U بازدید
examined U بازدید
reviewal U بازدید
revision U بازدید
visit U بازدید
visited U بازدید
examine U بازدید
control U بازدید
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
destination inspection U بازدید در مقصد
inspection well U چاه بازدید
visitor U بازدید کننده
spot checks U بازدید در محل
inspection shaft U میله بازدید
spot check U بازدید در محل
home visit U بازدید خانواده
personnel monitoring U بازدید پرسنلی
certificate of survey U گواهی بازدید
visit U بازدید دیدار
man hole U چاهک بازدید
visited U بازدید دیدار
boarding visit U بازدید پس دادن
boarding call U دعوت به بازدید
boarding call U بازدید رسمی
barrier inspection U بازدید ازموانع
visits U بازدید دیدار
inspection U بازدید معاینه
visitors U بازدید کننده
inspection gallery U دالان بازدید
location survey U بازدید در محل
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
visitors from abroad U بازدید کنندگان خارجی
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
check out equipment U وسایل بازدید محل
afterflight inspection U بازدید بعد از پرواز
barrier inspection U بازدید کنار جاده
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
before flight inspection U بازدید قبل از پرواز
monitored U بازدید کار دستگاه
monitors U بازدید کار دستگاه
monitor U بازدید کار دستگاه
perambulation U دور زنی بازدید
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
man hole U دهانه بازدید ادم رو
official visit U بازدید رسمی فرمانده
man hole U دریچه بازدید سوراخ ادم رو
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
check off list U برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
showdown U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
showdowns U چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
muster roll U دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
saint U نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints U نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
beck U باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
minds U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
mind U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
minding U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
to beg for a thing U چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
make something do U با چیزی تا کردن
fills U پر کردن چیزی
fill U پر کردن چیزی
deducts U کم کردن چیزی از کل
defrosts U یخ چیزی را اب کردن
defrosted U یخ چیزی را اب کردن
defrosting U یخ چیزی را اب کردن
deducting U کم کردن چیزی از کل
deducted U کم کردن چیزی از کل
to work out something U چیزی را حل کردن
deduct U کم کردن چیزی از کل
make do with something U با چیزی تا کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com