English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
step in U بازدید مختصر وکوتاهی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
precise U مختصر کردن مختصر
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
reconnoitre U بازدید کردن
reconnoiter U بازدید کردن
reconnoitred U بازدید کردن
reconnoitres U بازدید کردن
reconnoitring U بازدید کردن
revisited U بازدید کردن
reconnoiters U بازدید کردن
reconnoitering U بازدید کردن
examine U بازدید کردن
see over U بازدید کردن
reconnoitered U بازدید کردن
examined U بازدید کردن
revisiting U بازدید کردن
revisit U بازدید کردن
revisits U بازدید کردن
surveyed U بازدید کردن
examines U بازدید کردن
examining U بازدید کردن
to return a visit U بازدید کردن
survey U بازدید کردن
surveys U بازدید کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
survey U بررسی کردن بازدید
reviewing U بازدید انتقاد کردن
to revisit an issue U مسئله ای را بازدید کردن
surveyed U بررسی کردن بازدید
to revisit the situation U وضعیتی را بازدید کردن
surveys U بررسی کردن بازدید
to rehash something U وضعیتی را بازدید کردن
review U بازدید انتقاد کردن
reviews U بازدید انتقاد کردن
reviewed U بازدید انتقاد کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to revisit something U بازدید کردن چیزی [مجازی]
referred U مراجعه کردن بازدید مجدد
refers U مراجعه کردن بازدید مجدد
visit and search U بازدید و تجسس کردن ناو
refer U مراجعه کردن بازدید مجدد
gam U گرد امدن بازدید کردن
abridge U مختصر کردن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
to revisit a subject of research U سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
shortened U مختصر کردن کاستن
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
shortens U مختصر کردن کاستن
shorten U مختصر کردن کاستن
look in U دیدن کردن مختصر
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
outlines U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlining U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline U مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
simplifying U مختصر کردن اسانتر کردن
simplify U مختصر کردن اسانتر کردن
simplifies U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifying U اسان تر کردن مختصر کردن
simplify U اسان تر کردن مختصر کردن
simplifies U مختصر کردن اسانتر کردن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
revisions U بازدید
visits U بازدید
reviews U بازدید
revision U بازدید
controlling U بازدید
visit U بازدید
control U بازدید
examining U بازدید
inspection U بازدید
controls U بازدید
reviewal U بازدید
examines U بازدید
examined U بازدید
surveying U بازدید
examine U بازدید
reviewed U بازدید
review U بازدید
reviewing U بازدید
visited U بازدید
inspection U بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
visitors U بازدید کننده
location survey U بازدید در محل
barrier inspection U بازدید ازموانع
boarding visit U بازدید پس دادن
visitor U بازدید کننده
inspection gallery U دالان بازدید
boarding call U بازدید رسمی
home visit U بازدید خانواده
boarding call U دعوت به بازدید
inspection U بازدید معاینه
certificate of survey U گواهی بازدید
visits U بازدید دیدار
inspection well U چاه بازدید
visited U بازدید دیدار
inspection shaft U میله بازدید
man hole U چاهک بازدید
spot checks U بازدید در محل
spot check U بازدید در محل
personnel monitoring U بازدید پرسنلی
destination inspection U بازدید در مقصد
visit U بازدید دیدار
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
barrier inspection U بازدید کنار جاده
check out equipment U وسایل بازدید محل
monitored U بازدید کار دستگاه
perambulation U دور زنی بازدید
visitors from abroad U بازدید کنندگان خارجی
monitors U بازدید کار دستگاه
official visit U بازدید رسمی فرمانده
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
afterflight inspection U بازدید بعد از پرواز
man hole U دهانه بازدید ادم رو
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
before flight inspection U بازدید قبل از پرواز
monitor U بازدید کار دستگاه
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
partial U مختصر
abbreviated U مختصر
concise <adj.> U مختصر
briefer U مختصر
viz U مختصر
brief U مختصر
terse U مختصر
gnomical U مختصر
short U مختصر
curt <adj.> U مختصر
concise U مختصر
sums U مختصر
incomprehensive U مختصر
shorter U مختصر
shortest U مختصر
little U مختصر
succinct <adj.> U مختصر
short <adj.> U مختصر
sum U مختصر
fleeting <adj.> U مختصر
epitome U مختصر
briefed U مختصر
abstracted U مختصر
tersest U مختصر
succinct U مختصر
grammalogue U مختصر
terser U مختصر
short term U مختصر
synoptic U مختصر
tis U مختصر ti is
summaries U مختصر
abridged U مختصر
laconically U مختصر گو
laconic U مختصر گو
briefest U مختصر
febricula U تب مختصر
summary U مختصر
compend U مختصر
inspection gallery U دالان بازرسی گالری بازدید
man hole U دریچه بازدید سوراخ ادم رو
summary U خلاصه مختصر
petit mal U صرع مختصر
clicked U صدای مختصر
apercu U خلاصه مختصر
potluck U غذای مختصر
synopsis U اجمال مختصر
cheep U اشاره مختصر
snack U خوراک مختصر
tots U یادداشت مختصر
concisely U بطور مختصر
synopses U اجمال مختصر
shortener U مختصر کننده
shorthand U مختصر نویسی
simplifier U مختصر کننده
briefly speaking U مختصر کنیم
grind out U پیشروی مختصر
handlist U فهرست مختصر
brachygraphy U مختصر نویسی
snacks U خوراک مختصر
inking U اطلاع مختصر
click U صدای مختصر
my initials are s.h U امضای مختصر من
curtailed U مختصر نمودن
curtailing U مختصر نمودن
curtails U مختصر نمودن
tiffin U ناهار مختصر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com