English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
Other Matches
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
yield of capital U بازده سرمایه
return of capital U بازده سرمایه
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
margine efficiency of capital U بازده نهایی سرمایه
marginal return of capital U بازده نهائی سرمایه
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
investments U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری القائی
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
investment function U تابع سرمایه گذاری
share holding U سرمایه گذاری در سهام
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
financial investment U سرمایه گذاری مالی
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
deposit U سرمایه گذاری کردن
real investment U سرمایه گذاری واقعی
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
net investment U سرمایه گذاری خالص
national investment U سرمایه گذاری ملی
deposits U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
invested U سرمایه گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
invests U سرمایه گذاری کردن
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
invest U سرمایه گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
return U بازده
returned U بازده
returning U بازده
output U بازده
outturn U بازده
low yield U بازده کم
out put U بازده
outputs U بازده
returns U بازده
high yield U پر بازده
revenue U بازده
feedback U بازده
yielded U بازده
yield U بازده
yields U بازده
efficiency U بازده
fair return U بازده عادلانه
decreasing return U بازده نزولی
high yielding farms U با بازده زیاد
high yield U با بازده زیاد
farm yields U بازده مزرعه
diminishing return U بازده نزولی
diminishing returns U بازده نزولی
commercial efficiency U بازده صنعتی
ideal efficiency U بازده ایده ال
combustion efficiency U بازده احتراق
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
gross yield U بازده ناخالص
injection efficiency U بازده تزریق
low productivity U بازده پائین
energy gain U بازده انرژی
emission efficiency U بازده کاتد
fair return U بازده منصفانه
payout U بازده سیستم
lamp bulb efficiency U بازده لامپ
fission to yield ratio U بازده اتمی
conversion efficiency U بازده تبدیل
constant return U بازده ثابت
current yield U بازده جاری
cardiac output U بازده قلبی
luminosity U بازده روشنایی
generator efficiency U بازده مولد
efficiency of rectification U بازده یکسوکنندگی
earning yield U بازده عواید
real time U بازده فوری
farm yields U بازده کشاورزی
high yielding farms U مزارع پر بازده
payouts U بازده سیستم
turn over U محصول بازده
rate of return U نرخ بازده
average yield U بازده متوسط
yields U بازده انفجار
quantum yield U بازده کوانتایی
yield U بازده انفجار
sustained yield U بازده مستمر
sustained yield U بازده پیوسته
transformer efficiency U بازده مبدل
average efficiency U بازده متوسط
volumetric efficiency U بازده حجمی
average return U بازده متوسط
return [on something] U نرخ بازده
efficiency U بازده سودمندی
output per head U بازده سرانه
overall efficiency U بازده کلی
net yield U بازده خالص
motor efficiency U بازده موتور
rectifier efficiency U بازده یکسوکننده
redemption yield U بازده خرید
yielded U بازده انفجار
average net return U بازده خالص متوسط
payloads U بازده خودرو یا دستگاه
payloads U بازده حمل بارخودرو
payload U بازده خودرو یا دستگاه
real time U بازده بلادرنگ بی درنگ
by product recovery U بازده محصولات فرعی
payload U بازده حمل بارخودرو
gross rate of return U نرخ بازده ناخالص
increasing marginal return U بازده نهائی فزاینده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com