Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sweat out
U
بازحمت حریف را از میدان بدر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bluffs
U
حریف را از میدان درکردن
bluff
U
حریف را از میدان درکردن
bluffed
U
حریف را از میدان درکردن
bluffing
U
حریف را از میدان درکردن
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
loop
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped
U
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
U
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
treks
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekking
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
U
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
U
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
onerously
U
بارنج بازحمت
put over
U
بازحمت بانجام رساندن
trudges
U
راه پیمایی بازحمت
trudging
U
راه پیمایی بازحمت
trudge
U
راه پیمایی بازحمت
gun for something
<idiom>
U
بازحمت بدست آوردن
trudged
U
راه پیمایی بازحمت
plodding
U
بازحمت کاری را انجام دادن
plodded
U
بازحمت کاری را انجام دادن
plod
U
بازحمت کاری را انجام دادن
plods
U
بازحمت کاری را انجام دادن
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
dribbling
U
رد کردن توپ از حریف
clinch
U
بغل کردن حریف
dribble
U
رد کردن توپ از حریف
clinched
U
بغل کردن حریف
clinches
U
بغل کردن حریف
mark
U
نشانه کردن حریف
dribbled
U
رد کردن توپ از حریف
put the ball on the floor
U
رد کردن توپ از حریف
marks
U
نشانه کردن حریف
dribbles
U
رد کردن توپ از حریف
clinching
U
بغل کردن حریف
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
parry
U
دفع کردن حمله حریف
simple leg ride
U
شگک خراب کردن حریف
parries
U
دفع کردن حمله حریف
hooking
U
سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
to overcrow one's rival
U
از پیروزی بر حریف شادی کردن
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
shoulder block
U
سد کردن حریف با ضربه شانه
parrying
U
دفع کردن حمله حریف
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
interference
U
سد کردن غیرمجاز راه حریف
finger hold
U
خم کردن غیرمجاز انگشت حریف
parried
U
دفع کردن حمله حریف
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
hook check
U
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
hip check
U
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplay
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
near all
U
نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
overplays
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
kneeing
U
خطای سد کردن راه حریف بازانو
wraparound check
U
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
outfight
U
از میدان در کردن
hits
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
U
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
U
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
flea flicker
U
پاس اشفته برای گیج کردن حریف
disengaging
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbing
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
jabs
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengage
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jab
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disengages
U
رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
jabbed
U
بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
sort field
U
میدان جور کردن
To vacate the field .
U
میدان را خالی کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
clipped
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clippings
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
speared
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
spear
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
straight arm
U
حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
angle block
U
سد راه شدن از کنار برای منحرف کردن حریف
clip
U
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
spears
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
to turn the tables on any one
U
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
spearing
U
سد کردن راه حریف با کوفتن کلاه خود به سینه او
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
degauss
U
پاک کردن میدان مغناطیسی
high leg attack and shoulder control
U
زیر یک خم با گرفتن شانه حریف سرنگون کردن و افت کامل
poke check
U
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
deliberate breaching
U
پاک کردن با فرصت میدان مین
protection
U
سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
clinching
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
U
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
courses
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
snuffling
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
U
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
indian check
U
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
send in
U
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
croquet
U
بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
challenger
U
حریف
opponents
U
حریف
foe
U
حریف
adversaries
U
حریف
match
U
حریف
challengers
U
حریف
foes
U
حریف
adversary
U
حریف
rivaled
U
حریف
competitor
U
حریف
rivaling
U
حریف
opponent
U
حریف
rival
U
حریف
d. cut d.
U
حریف
rivalled
U
حریف
competitors
U
حریف
matches
U
حریف
adversarial
U
حریف
rivalling
U
حریف
rivals
U
حریف
charges
U
حمله به حریف
targetting
U
سینه حریف
away
U
زمین حریف
drops
U
جاگذاشتن حریف
jack of all trades
U
همه فن حریف
opponent
U
حریف طرف
dropping
U
جاگذاشتن حریف
jacks of all trades
U
همه فن حریف
targeted
U
سینه حریف
targeting
U
سینه حریف
targets
U
سینه حریف
targetted
U
سینه حریف
dropped
U
جاگذاشتن حریف
opponents
U
حریف طرف
target
U
سینه حریف
drop
U
جاگذاشتن حریف
i cannot manage him
U
حریف او نمیشوم
shadowing
U
چسبیدن به حریف
ended
U
زمین حریف
playing the man
U
بازی با حریف
end
U
زمین حریف
head butt
U
با سر به حریف زدن
coped
U
حریف شدن
shadow
U
چسبیدن به حریف
razzle dazzle
U
فریفتن حریف
copes
U
حریف شدن
he was too much for me
U
من حریف او نبودم
swingman
U
همه فن حریف
deliver a series of blows
U
بمباران حریف
victim
U
حریف ضعیف
victims
U
حریف ضعیف
copings
U
حریف شدن
shadows
U
چسبیدن به حریف
adversary
U
حریف کشتی
shadowed
U
چسبیدن به حریف
downfield
U
زمین حریف
charge
U
حمله به حریف
sell a dummy
U
فریفتن حریف
adversaries
U
حریف کشتی
ends
U
زمین حریف
cope
U
حریف شدن
blocked
U
سدکردن غیرمجاز حریف
scout
U
ارزیابی حریف اینده
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
block
U
سدکردن غیرمجاز حریف
blocks
U
سدکردن غیرمجاز حریف
utility
U
ذخیره همه فن حریف
sparring partner
U
حریف مشت بازی
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
lap
U
رسیدن به حریف جلویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com