Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pre load
U
بار کردن مقدماتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
investigate
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigated
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigates
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
investigating
U
استفسار کردن اطلاعات مقدماتی بدست اوردن
preselect
U
انتخاب کردن مقدماتی
supercharge
U
متراکم کردن مقدماتی
Other Matches
prolegomenon
U
مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training
U
اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
preparatory
U
مقدماتی
preliminary
U
مقدماتی
precursive
U
مقدماتی
rudimental
U
مقدماتی
preliminaries
U
مقدماتی
first
U
مقدماتی
prolegomenary
U
مقدماتی
prodromal
U
مقدماتی
introductory
U
مقدماتی
tentative
U
مقدماتی
preparative
U
مقدماتی
preludial
U
مقدماتی
prolusory
U
مقدماتی
introductive
U
مقدماتی
prolegomenous
U
مقدماتی
proforma
U
مقدماتی
elementary
U
مقدماتی
prelusive
U
مقدماتی
elementarily
U
مقدماتی
elemental
U
مقدماتی
preliminary test
U
ازمایش مقدماتی
preliminary treatment
U
عملیات مقدماتی
responsions
U
ازمون مقدماتی
preheater
U
گرمکن مقدماتی
preliminary budget
U
بودجه مقدماتی
preliminary design
U
طرح مقدماتی
preliminary negotiations
U
مذاکرات مقدماتی
introduction to physics
U
فیزیک مقدماتی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
preliminary investigation
U
بررسی مقدماتی
first cut
U
برش مقدماتی
prelude
U
قسمت مقدماتی
subassembly
U
مونتاژ مقدماتی
preludes
U
قسمت مقدماتی
basic training
U
اموزش مقدماتی
basic research
U
تحقیقات مقدماتی
preliminary
U
دور مقدماتی
preliminary
U
امتحان مقدماتی
preparations
U
اقدام مقدماتی
preparation
U
اقدام مقدماتی
basic hole
U
سوراخ مقدماتی
basic course
U
دوره مقدماتی
preliminary
U
مقدمات مقدماتی
preliminaries
U
دور مقدماتی
preliminaries
U
امتحان مقدماتی
preliminaries
U
مقدمات مقدماتی
precompression
U
تراکم مقدماتی
interludes
U
نگهداری مقدماتی
preceding pass
U
کالیبر مقدماتی
interlude
U
نگهداری مقدماتی
heats
U
مسابقه مقدماتی
economizer
U
کرمکن مقدماتی
first aid
U
کمکهای مقدماتی
elementary gate
U
دریچه مقدماتی
basics
U
اساسی مقدماتی
elementary item
U
قلم مقدماتی
proem
U
رساله مقدماتی
prime color
U
رنگ مقدماتی
elimination heat
U
دوره مقدماتی
pretest
U
امتحان مقدماتی
perlim
U
دوره مقدماتی
proforma invoice
U
سیاهه مقدماتی
propaedeutic
U
تحصیلات مقدماتی
prolusion
U
مقاله مقدماتی
bottom blown converter
U
مبدل دم مقدماتی
basic
U
اساسی مقدماتی
elementary
U
مقدماتی پایهای
basics
U
مقدماتی اساسی
junior high school
U
دبیرستان مقدماتی
rudiment
U
علوم مقدماتی
propaedeutic
U
تعلیمات مقدماتی
preparatory response
U
پاسخ مقدماتی
preparative
U
کار مقدماتی
prep
U
مدرسه مقدماتی
pilot study
U
بررسی مقدماتی
basic
U
مقدماتی اساسی
forehearth
U
کوره مقدماتی
fore exercise
U
تمرین مقدماتی
preliminary works
U
کارهای مقدماتی
heat
U
مسابقه مقدماتی
pilot injection
U
تزریق مقدماتی
Travaux preparatoires
U
کارهای مقدماتی
preselector
U
سلکتور مقدماتی
preselection
U
انتخاب مقدماتی
primary
U
مقدماتی اصلی
primary
U
مقدماتی نخستین
primary
U
ابتدایی مقدماتی
elementary algebra
U
جبر مقدماتی
[ریاضی]
eliminator
U
برنه در دور مقدماتی
pre design estimate
U
براورد مقدماتی طرح
pre heat
U
حرارت دادن مقدماتی
reconnaissance
U
بازدید مقدماتی اکتشاف
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
incipincy
U
وضع مقدماتی ابتدایی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
incipience
U
وضع مقدماتی ابتدایی
basic combat training
U
اموزش رزم مقدماتی
basic bessemer converter
U
مبدل مقدماتی بسمر
basic bessemer process
U
فرایند مقدماتی بسمر
basic bessemer steel
U
فولاد مقدماتی بسمر
preparatory students
U
شاگردان تهیه یا مقدماتی
black pickling
U
اسید شویی مقدماتی
basic machine unit
U
واحد دستگاه مقدماتی
magnetic biasing
U
مغناطیس گردانی مقدماتی
prolusion
U
اثر هنری مقدماتی
flight
U
بهترین نتیجه دور مقدماتی
junior college
U
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
preliminary budget forecast
U
پیش بینی مقدماتی بودجه
literacy
U
فهمیدن اصول مقدماتی کامپیوتر
pretest
U
امتحان مقدماتی بعمل اوردن
protocol
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
basic bessemer pig iron
U
اهن خام مقدماتی توماس
white primary
U
اخذ اراء مقدماتی حزبی
strategic reconnaissance
U
بررسی مقدماتی وضع دشمن
protocols
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
house of delegates
U
مجلس مقننه مقدماتی ویرجینیا ومریلند
basic relay post
U
پایگاه مقدماتی تحویل و تحول بیماران
preparatory
U
تیراندازی مقدماتی تیر تهیه برای تک
microcontroller
U
RAM و زبان برنامه نویسی مقدماتی است
exempt player
U
بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
WordPad
U
امکان نرم افزاری در ویندوز که توابع مقدماتی Microsoft Word را دارد
protocol
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols
U
خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
premedical
U
دوره مقدماتی پزشکی وابسته به پیش پزشکی
charactristics
U
مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
pre-treatment
U
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
first pickling
U
اسیدشویی مقدماتی اسیدشویی اولیه
basic ration
U
جیره مقدماتی جیره مبنا
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com