Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
convention
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
conventions
U
باره مسائل حزبی ناحیهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sectarian
U
حزبی
caucus
U
انجمن حزبی
caucuses
U
انجمن حزبی
partisanship
U
روح حزبی
barred a
U
طاق حزبی
proselytism
U
تبلیغ حزبی
plateform
U
اعلامیه حزبی
watchwords
U
شعار حزبی
party spirit
U
طرفداری حزبی
watchword
U
شعار حزبی
party spirit
U
تعصب حزبی
nonparty
U
غیر حزبی
partisanship
U
حزبی بودن
winging
U
دسته حزبی
watchworld
U
شعار حزبی
wing
U
دسته حزبی
tickets
U
صورت نامزدهای حزبی
to toe the line
U
برنامه حزبی را پذیرفتن
party politics
U
سیاست بازیهای حزبی
factionalism
U
اعتقاد به سیستم حزبی
ticket
U
صورت نامزدهای حزبی
to join a party
U
عضو حزبی شدن
regional
U
ناحیهای
regionally
U
ناحیهای
zonal
U
ناحیهای
zonular
U
ناحیهای
matters of great moment
U
مسائل مهم
religious matters
U
مسائل مذهبی
economic problems
U
مسائل اقتصادی
business matters
U
مسائل کسبی
political matters
U
مسائل سیاسی
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
operational problems
U
مسائل عملیاتی
battle problems
U
مسائل جنگی
secession
U
تجزیه طلبی انشعاب حزبی
pluralists
U
وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
pluralist
U
وابسته به تعدد یاائتلاف حزبی
white primary
U
اخذ اراء مقدماتی حزبی
area graph
U
نمودار ناحیهای
communal relationship
U
روابط ناحیهای
area search
U
جستجوی ناحیهای
parochial
U
ناحیهای محدود
zone
U
ناحیهای شدن
zonary
U
مداری ناحیهای
selective quenching
U
سردکنندگی ناحیهای
regional development
U
توسعه ناحیهای
zonal
U
مداری ناحیهای
zones
U
ناحیهای شدن
regional gap
U
شکاف ناحیهای
macroeconomic issues
U
مسائل اقتصاد کلان
adopting the opinion
U
تقلید در مسائل شرعی
tax administration
U
مسائل اجرایی مالیات
lunatic fringe
U
افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
main motion
[at a party conference etc.]
U
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
adherence to party
U
هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
suburban or local railway
U
راه اهن ناحیهای
Take things as you find them.
<proverb>
U
مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
indifferentism
U
لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
sensationalism
U
پیروی از مسائل احساساتی وشورانگیز
territoriality
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
territorialism
U
ایجاد حکومت مستقل ناحیهای
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
piedmont
U
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
patagonia
U
ناحیهای درجنوب ارژانتین وشیلی
urbiculture
U
مسائل ومشکلات زندگی شهری وشهرها
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
humanism
U
دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
endogenous
U
مسائل ناشی از درونه سیستم اقتصادی
glasnost
U
سیاست بحث آزاد مطالب و مسائل
separate opinion
U
رایی که نافربه مسائل مختلف باشد
stratosphere
U
ناحیهای یا لایهای دراتمسفربین تروپوپوز و استراتوپوز
chorographic
U
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
balkanize
U
ناحیهای را بقطعات ریز تقسیم کردن
casuistry
U
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
redundancy
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
irrigationist
U
کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
redundancies
U
در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
enclaves
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
enclave
U
ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
inversions
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
inversion
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
cogo
U
یک زبان برنامه نویسی مسئله گرابرای حل مسائل هندسی
concert of europe
U
اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
pornography
U
نقاشی یانوشته خارج ازاخلاق درباره مسائل جنسی
mysticism
U
توجیه مسائل سیاسی به مدد الهام واشراق عرفان
stress
U
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stresses
U
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
stressing
U
یک زبان مسئله گرا برای حل مسائل بنیادی مهندسی
write
U
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
writes
U
رای دادن به کسی که نامش در لیست کاندیدهای حزبی نیست حذف
clipped
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
clip
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
exclave
U
ناحیهای که ازکشوری جداشده وخاک بیگانه انرافراگرفته باشد
clippings
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
image
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
bit map
U
ناحیهای در کامپیوتر که برای گرافیک نگهداری شده است
regional agency
U
موسسات ناحیهای موسساتی با صلاحیت محدودبه ناحیه خاص
zone of rock fracture
U
ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد
clips
U
انتخاب ناحیهای از تصویر که کوچکتر از حالت اصلی است
images
U
ناحیهای در حافظه که تصاویر دیجیتالی ذخیره شده اند
econometrics
U
استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
fairground
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
triangulation
U
تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
parochialism
U
محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
fairgrounds
U
ناحیهای که مخصوص برگذاری بازار مکاره یاسیرک ونمایشگاه ها میباشد
ultraist
U
کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
fellow traveler
U
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
legalism
U
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
infarct
U
ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
ideologies
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
wraparound
U
توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
algol
U
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
one-off
U
یک باره
one-offs
U
یک باره
in regard to
U
در باره
ter
U
سه باره
in relation to
U
در باره
rampire
U
باره
rampart
U
باره
lake rampart
U
اب باره
on
U
بالای در باره
one-night stands
U
برنامهی یک باره
regards
U
باره نسبت
tartars
U
باره دندان
tartar
U
باره دندان
regarded
U
بابت باره
to sputter
[about]
U
تف پراندن
[در باره ]
one-night stand
U
برنامهی یک باره
regard
U
باره نسبت
Impressionism
U
در باره ادراک
regarded
U
باره نسبت
here
U
در این باره
regards
U
بابت باره
regard
U
بابت باره
herein
U
در این باره
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
aftercrop
U
حاصل دوم باره
It deals with ...
U
موضوع در باره ... است.
tartarous
U
دارای باره دندان
with relation to
U
نسبت به راجع به در باره
countermark
U
انگ دوم باره
re order
U
سفارش دوم باره
reapparition
U
فهور دوم باره
rearrngement
U
ترتیب دوم باره
you do me injustice
U
در باره من بی عدالتی می کنید
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
to contemplate about/on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
She did not ask about this.
U
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
سخن گفتن در باره چیزی
to meditate on/over something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
داده ها
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
معلومات
[در باره کسی یا چیزی]
to ruminate on something
U
اندیشه کردن
[در باره چیزی]
to sputter
[about]
U
با خشم سخن گفتن
[در باره ]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
آگاهی
[در باره کسی یا چیزی]
information
[on]
about somebody]
[something]
U
خبر
[در باره کسی یا چیزی]
to theorize
[about something]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
U
نگرشگری کردن
[در باره چیزی]
disclosures
U
عمل بیان در باره چیزی
prejudicate
U
بی رسیدگی رای دادن در باره
what say you to a cinema?
U
در باره سینما چه عقیده دارید
disclosure
U
عمل بیان در باره چیزی
he is an a. on that
U
سخن او دراین باره است
deuterogamy
U
عروسی دوم باره تجدیدفراش
with regard to
U
نسبت به در باره راجع به در خصوص
for the rest
U
اما در باره باقی مطالب
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
what do you think of him?
U
عقیده شما در باره او چیست
multipoint
U
اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
to mack i. about a person
U
در باره کسی از دیگران جویاشدن
images
U
ناحیهای ز میکروفیلم یا صفحه نمایش که حروف و طرح ها قابل نمایش اند
enzootic
U
مرض همه گیر دامها امراض فصلی و ناحیهای دامها
soft clip area
U
محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
argument
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
to do one right
U
عدالت در باره کسی بجا اوردن
to proffer
[somebody something ]
[something to somebody]
[formal]
U
اظهار نظر دادن در باره چیزی
vallum
U
بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to pry into a person affairs
U
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to make of something
U
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
arguments
U
بحث در باره چیزی بدون توافق
monographist
U
نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
to consult with somebody about something
U
با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to sputter
[about]
U
تند ومغشوش سخن گفتن
[در باره ]
What do you make of this
[it]
?
U
نظر شما در باره این چه است؟
to theorize
[about something]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to theorise
[about something]
[British E]
U
استدلال نظری کردن
[در باره چیزی]
to have a different view of
[ opinion about]
something
U
در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
refresh memory
U
واحد حافظه با سرعت بالابرای تولید مجدد تصویر ناحیهای از حافظه کامپیوترکه مقادیری را نگهداری میکند
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
to read a book
U
کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com