English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
fee charged U هزینه دریافت شده
cc U هزینه نقدا" دریافت میشود
charges collect U هزینه نقدا" دریافت میشود
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
freight collect U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
sizer U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
sizar U دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledging U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
ack U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledge U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
acknowledges U سیگنالی که گیرنده می فرستد تا اعلام کند پیام ارسالی دریافت شده است و آماده بعدی است
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
surcharges U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge U هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
early warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning U اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service U قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
sake U بمنظور
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
blocked U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
volte face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
blocks U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
volte-face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
throw in towel U پرتاب حوله بمنظور تسلیم شدن
To crouch . U قوز کردن ( از روی ترس یا بمنظور اختفاء )
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
consumer advertising U تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
futures U قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
cost center U قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
manifesting U بارنامه
consignment note U بارنامه
manifested U بارنامه
manifest U بارنامه
blading U بارنامه
manifests U بارنامه
way bill U بارنامه
road bill U بارنامه
waybill U بارنامه
b/l U بارنامه
bill of lading U بارنامه
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
clean bill of lading U بارنامه بی نقص
foul bill of lading U بارنامه نادرست
clean bill of lading U بارنامه تمیز
claused bill og exchange U بارنامه مشروط
clean bill of exchange U بارنامه بی نقص
supply manifest U بارنامه امادی
foul bill of lading U بارنامه مشروط
through bill of exchange U بارنامه سراسری
through bill of lading U بارنامه سراسری
ocean manifest U بارنامه دریایی
bill of loading U بارنامه کشتی
way bill U بارنامه دریایی
short form bill of exchange U بارنامه ملخص
clean bill of lading U بارنامه ساده
clean bill of lading U بارنامه بی نقض
combined bill of laning U بارنامه مرکب
flight manifest U بارنامه هواپیما
dirty bill od lading U بارنامه مشروط
dirty bill od lading U بارنامه مغشوش
lighterage U هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
found shipment U بار بدون بارنامه
combined bill of laning U بارنامه حمل مرکب
way bill U بارنامه راه اهن
house airway bill U بارنامه داخلی هوایی
on board bill of exchange U بارنامه روی کشتی
railway bill of lading U بارنامه راه اهن
inland waterway bill of lading U بارنامه ابراه داخلی
clean bill of lading U بارنامه بدون قیدوشرط
air bill U بارنامه محموله هوایی
supply manifest U بارنامه اقلام تدارکاتی
airway bill U بارنامه حمل هوایی
awb U بارنامه حمل هوایی
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
fiata combined transport bill of lading U بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
found shipment U کالای بدون بارنامه یا رسید
contract shipment number U شماره بارنامه کالای ارسالی
cargo documentation U بارنامههای کشتی بارنامه کردن
ocean manifest U بارنامه حمل کالای دریایی
contract shipment number U شماره بارنامه مواد مربوط به قرارداد
reconsignment U تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
flight manifest U بارنامه پرواز یا لیست مسافرین هواپیما
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
fbl U lading of bill combinedtransport FIATA بارنامه حمل ترکیبی "فیاتا"
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
constructive receipt billing U ارسال صورت اقلام ارسالی روش ارسال بارنامه
hatch list U لیست بار داخل دهلیزها بارنامه دهلیزها
out side U دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
air alert warning U اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
promulgator U اعلام
indiction U اعلام
enouncement U اعلام
enunciation U اعلام
declaration U اعلام
annunciator U اعلام گر
declarations U اعلام
indigitation U اعلام
acknowledgement U اعلام
promulgation U اعلام
proclamations U اعلام
predication U اعلام
meld U اعلام
proclamation U اعلام
acknowledgements U اعلام
intimations U اعلام
Annunciation U اعلام
notification U اعلام
intimation U اعلام
acknowledgments U اعلام
touche U اعلام برخورد
promulgation U اعلام دارنده
broadcasts U اعلام کردن
acknowledgment U اعلام وصول
pronouncer U اعلام کننده
hangers U اعلام کننده
enounce U اعلام کردن
hanger U اعلام کننده
enouce U اعلام کردن
proclamations U اعلام کردن
broadcast U اعلام کردن
enunciating U اعلام کردن
line call U اعلام خط نگهدار
sound alarm U اعلام صدا
proclamation U اعلام کردن
blazer U اعلام کننده
receipts U اعلام وصول
blazers U اعلام کننده
promulgated U اعلام کردن
disclosed U اعلام شده
declaration U اعلامیه اعلام
promulgates U اعلام کردن
promulgating U اعلام کردن
larum U اعلام خطر
declaredly U بطور اعلام
acclaimed U اعلام کردن
receipt U اعلام وصول
proclaimer U اعلام کننده
declarations U اعلامیه اعلام
alerting U اعلام خطرکردن
promulgator U اعلام دارنده
vociferator U اعلام دارنده
promulgate U اعلام کردن
foretoken U اعلام قبلی
statements U اعلام کردن
blazon U اعلام کردن
impeachment U اعلام جرم
exclaims U اعلام کردن
exclaiming U اعلام کردن
acclaiming U اعلام کردن
enunciator U اعلام کننده
statement U اعلام کردن
acclaim U اعلام کردن
acclaims U اعلام کردن
statement of charge U اعلام اتهامات
damm U بد اعلام کردن
indictments U اعلام جرم
indictment U اعلام جرم
call out U اعلام خطر
quote U اعلام کردن
enunciable U اعلام کردنی
annunciator U اعلام کننده
promulge U اعلام کردن
acknowledgement of receipt U اعلام وصول
announcing U اعلام کردن
enunciate U اعلام کردن
enunciated U اعلام کردن
advising bank U اعلام میکند
advice of fate U اعلام وضعیت
enunciates U اعلام کردن
warning U اعلام خطر
exclaim U اعلام کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com