Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vent
U
باد خور گذاردن برای
vented
U
باد خور گذاردن برای
venting
U
باد خور گذاردن برای
vents
U
باد خور گذاردن برای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
plow back
U
عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
Other Matches
to impress a mark on something
U
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
instate
U
گذاردن
lay
U
گذاردن
invests
U
گذاردن
skewing
U
کج گذاردن
investing
U
گذاردن
skews
U
کج گذاردن
to lay it on thick
U
گذاردن
invested
U
گذاردن
invest
U
گذاردن
impone
U
گذاردن
lays
U
گذاردن
skew
U
کج گذاردن
setting up
U
گذاردن
sets
U
گذاردن
tabling
U
تو گذاردن
to leave out
U
جا گذاردن
set
U
گذاردن
reposal
U
گذاردن
tables
U
تو گذاردن
table
U
تو گذاردن
to lay it on with a trowel
U
گذاردن
repose
U
گذاردن
tabled
U
تو گذاردن
skews
U
اریب گذاردن
bestowing
U
امانت گذاردن
bestows
U
امانت گذاردن
bestowed
U
امانت گذاردن
contradistinguish
U
فرق گذاردن
interpose
U
پا به میان گذاردن
skew
U
اریب گذاردن
interposed
U
پا به میان گذاردن
interposes
U
پا به میان گذاردن
interposing
U
پا به میان گذاردن
skewing
U
اریب گذاردن
bestow
U
امانت گذاردن
bulid
U
بنیان گذاردن
table
U
معوق گذاردن
tabling
U
معوق گذاردن
imprint
U
گذاردن زدن
imprinted
U
گذاردن زدن
pouch
U
درجیب گذاردن
suspends
U
معوق گذاردن
suspending
U
معوق گذاردن
suspend
U
معوق گذاردن
schedules
U
دربرنامه گذاردن
scheduled
U
دربرنامه گذاردن
schedule
U
دربرنامه گذاردن
thwart
U
بی نتیجه گذاردن
thwarted
U
بی نتیجه گذاردن
imprints
U
گذاردن زدن
tables
U
معوق گذاردن
tabled
U
معوق گذاردن
pouches
U
درجیب گذاردن
demark
U
نشان گذاردن
work on/upon
<idiom>
U
تفثیر گذاردن
place
U
در محلی گذاردن
reposit
U
ودیعه گذاردن
pyx
U
درجعبه گذاردن
put away
U
کنار گذاردن
pt down
U
کنار گذاردن
check
U
نشان گذاردن
checked
U
نشان گذاردن
checks
U
نشان گذاردن
placing at disposal
U
در دسترس گذاردن
placing
U
در محلی گذاردن
places
U
در محلی گذاردن
to d. up
U
خوراک گذاردن
underdo
U
از کار کم گذاردن
to strike in
U
پامیان گذاردن
to step in
U
پامیان گذاردن
to leave unsaid
U
نا گفته گذاردن
to leave behind
U
درپس گذاردن
to leave behind
U
باقی گذاردن
stroke
U
سرکش گذاردن
stroked
U
سرکش گذاردن
strokes
U
سرکش گذاردن
stroking
U
سرکش گذاردن
novelize
U
بدعت گذاردن
leave alone
U
بحال گذاردن
leave alone
U
تنها گذاردن
to join in
U
پامیان گذاردن
consign
U
امانت گذاردن
consigned
U
امانت گذاردن
consigning
U
امانت گذاردن
consigns
U
امانت گذاردن
gage
U
وثیقه گذاردن
adopt
U
نام گذاردن
silo
U
در سیلو گذاردن
leaving
U
باقی گذاردن
leave
U
باقی گذاردن
interlocate
U
در میان گذاردن
interlay
U
در میان گذاردن
incase
U
در جعبه گذاردن
imburse
U
درکیسه گذاردن
embowel
U
در روده گذاردن
procrastinated
U
معوق گذاردن
impressed
U
نشان گذاردن
impresses
U
باقی گذاردن
impresses
U
نشان گذاردن
awards
U
امانت گذاردن
exposes
U
بی حفاظ گذاردن
exposes
U
روباز گذاردن
exposing
U
بی حفاظ گذاردن
exposing
U
روباز گذاردن
encapsulate
U
درکپسول گذاردن
encapsulates
U
درکپسول گذاردن
expose
U
روباز گذاردن
expose
U
بی حفاظ گذاردن
impressed
U
باقی گذاردن
reverence
U
احترام گذاردن
shelve
U
در قفسه گذاردن
procrastinating
U
معوق گذاردن
endorse
U
صحه گذاردن
award
U
امانت گذاردن
shelved
U
در قفسه گذاردن
endorsed
U
صحه گذاردن
endorses
U
صحه گذاردن
endorsing
U
صحه گذاردن
procrastinates
U
معوق گذاردن
put up
U
در فرف گذاردن
awarded
U
امانت گذاردن
awarding
U
امانت گذاردن
impress
U
باقی گذاردن
impress
U
نشان گذاردن
assessing
U
خراج گذاردن بر
procrastinate
U
معوق گذاردن
sash
U
پنجره گذاردن
innovated
U
بدعت گذاردن
collocate
U
پهلوی هم گذاردن
innovates
U
بدعت گذاردن
collocated
U
پهلوی هم گذاردن
innovating
U
بدعت گذاردن
put-up
U
در فرف گذاردن
encapsulating
U
درکپسول گذاردن
collocates
U
پهلوی هم گذاردن
assessed
U
خراج گذاردن بر
assess
U
خراج گذاردن بر
collocating
U
پهلوی هم گذاردن
innovate
U
بدعت گذاردن
demarcate
U
نشان گذاردن
impressing
U
نشان گذاردن
impressing
U
باقی گذاردن
demarcating
U
نشان گذاردن
demarcates
U
نشان گذاردن
assesses
U
خراج گذاردن بر
demarcated
U
نشان گذاردن
sashes
U
پنجره گذاردن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
ciphers
U
صفر گذاردن برمزدراوردن
insert
U
در جوف چیزی گذاردن
cipher
U
صفر گذاردن برمزدراوردن
cyphers
U
صفر گذاردن برمزدراوردن
overprice
U
بیش از حد قیمت گذاردن
overindulge
U
زیاد ازاد گذاردن
thole
U
گذاردن اجازه دادن
put on
U
: تحمیل کردن گذاردن
inserting
U
در جوف چیزی گذاردن
station
U
درپست معینی گذاردن
chalk
U
باگچ نشان گذاردن
crate
U
صندوقه درجعبه گذاردن
crates
U
صندوقه درجعبه گذاردن
shuffle off
U
بدوش دیگری گذاردن
chalks
U
باگچ نشان گذاردن
chalking
U
باگچ نشان گذاردن
stations
U
درپست معینی گذاردن
stationed
U
درپست معینی گذاردن
chalked
U
باگچ نشان گذاردن
inserts
U
در جوف چیزی گذاردن
diaphragms
U
حجاب یاپرده گذاردن
jacket
U
پوشاندن درپوشه گذاردن
pose
U
: مطرح کردن گذاردن
degenerates
U
روبه انحطاط گذاردن
deposit with the bank
U
در بانک ودیعه گذاردن
disremember
U
درطاق نیسان گذاردن
diaphragm
U
حجاب یاپرده گذاردن
degenerate
U
روبه انحطاط گذاردن
to foil a plan
U
عقیم گذاردن نقشه ای
degenerating
U
روبه انحطاط گذاردن
degenerated
U
روبه انحطاط گذاردن
posed
U
: مطرح کردن گذاردن
poses
U
: مطرح کردن گذاردن
posing
U
: مطرح کردن گذاردن
tick
U
خطنشان گذاردن خط کشیدن
trailing
U
اثرپا باقی گذاردن
ticked
U
خطنشان گذاردن خط کشیدن
ticks
U
خطنشان گذاردن خط کشیدن
trails
U
اثرپا باقی گذاردن
to serve up
U
گذاردن یادرفرف ریختن
trailed
U
اثرپا باقی گذاردن
trail
U
اثرپا باقی گذاردن
deposit in the bank
U
در بانک به ودیعه گذاردن
jackets
U
پوشاندن درپوشه گذاردن
afterdate
U
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
re lay
U
دوباره گذاردن یا قرار دادن
defers
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
deferring
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
defer
U
تسلیم شدن احترام گذاردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com