Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fishtail wind
U
بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
air bedding
U
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
spasm war
U
جنگی که مداوما شدت و ضعف دارد
roving gun
U
توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
from right and left
U
از چپ وراست
candidly
U
رک وراست
shifted
U
تغییرجهت
shifts
U
تغییرجهت
shift
U
تغییرجهت
square deals
U
باشرف بودن رک وراست
square deal
U
باشرف بودن رک وراست
featherstitch
U
کوک چپ وراست زدن
purl stitch
U
قلاب یا کوک چپ وراست
to put a bout
U
تغییرجهت دادن
veer
U
تغییرجهت دادن
kedge
U
تغییرجهت کشتی
veered
U
تغییرجهت دادن
veers
U
تغییرجهت دادن
gybe
U
جنبش تغییرجهت
laced column
U
ستون مشبک با بستهای چپ وراست
He was spending money right,left and centre.
U
چپ وراست پول خرج می کرد
cross stitch
U
بخیه دوزی بچپ وراست
to chop back
U
ناگهان تغییرجهت دادن
capacole
U
چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
precession
U
تغییرجهت محور جسم گردند
shunts
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunted
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt
U
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
gybe
U
ازیک سوبسوی دیگرجنبیدن تغییرجهت دادن
cocking
U
:مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cock
U
:مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
cocks
U
:مثل خروس جنگیدن گوش ها را تیز وراست کردن
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
dma
U
UPC ای که به کنترولی DMA اجازه ارسال داده روی باس در حین دورههای ساعت میدهد وقتی که دستورات داخلی یا NOP را انجام میدهد
flatuous
U
بادی
blowy
U
بادی
body shirt
U
بادی
pneumatic
U
بادی
pneumatic tools
U
اسبابهای بادی
lantern
U
چراغ بادی
lanterns
U
چراغ بادی
quicksand
U
ماسه بادی
pneumatic tire
U
لاستیک بادی
pop gun
U
تفنگ بادی
pneumatic riveting
U
پرچکاری بادی
air blast transformer
U
مبدل بادی
blowtube
U
تفنگ بادی
sailboats
U
قایق بادی
air brakes
U
ترمز بادی
air brake
U
ترمز بادی
hurricane lamps
U
چراغ بادی
hurricane lamp
U
چراغ بادی
pneumatic
U
لاستیک بادی
running sand
U
ماسه بادی
windmill
U
اسیاب بادی
sailboat
U
قایق بادی
aeromotor
U
موتور بادی
air bed
U
تشک بادی
blowgun
U
تفنگ بادی
blow pipe
U
تفنگ بادی
blow gun
U
تفنگ بادی
at first blush
U
در بادی امر
air pump
U
تلمبهء بادی
air operated horn
U
شیپور بادی
air hammer
U
چکش بادی
air gun
U
تفنگ بادی
windmills
U
اسیاب بادی
fly ash
U
خاکستر بادی
airgun
U
تفنگ بادی
air rifles
U
تفنگ بادی
air rifle
U
تفنگ بادی
airguns
U
تفنگ بادی
wind corrosion
U
ساییدگی بادی
wind generator
U
مولد بادی
wind current
U
جریان بادی
pneumatic fender
U
دفرای بادی
dune sand
U
ماسه بادی
airguns
U
سلاح بادی
wind erosion
U
فرسایش بادی
pneumatic hammer
U
چکش بادی
pneumatic press
U
پرس بادی
marine sand
U
ماسه بادی
airgun
U
سلاح بادی
support
U
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
graphics
U
پردازنده جانبی که سرعت نمایش را افزایش میدهد. محل پیکس ها را محاسبه میکند که خط c شکل را می سازند و آنها را نمایش میدهد
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
sail arm
U
پره اسیاب بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهنبر
wind instrument
U
الات موسیقی بادی
auxiliary sailing vessel
U
کشتی بادی موتوردار
fresh breeze
U
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
vane of windmill
U
پره اسیاب بادی
schooners
U
نوعی قایق بادی
wind instruments
U
الات موسیقی بادی
air operated pendulum type screen wiper
U
بادامک پاندولی بادی
air operated press
U
پرس بادی پنوماتیکی
sail
U
شراع کشتی بادی
schooner
U
نوعی قایق بادی
sailing
U
قایقرانی با قایق بادی
sail
U
مسافرت با قایق بادی
square rigger
U
نوعی کشتی بادی
euphonium
U
یکجورالت موسیقی بادی
popgun
U
تفنگ بادی بچگانه
riveting hammer
U
چکش بادی پرچ
eolation
U
سنگ فرسایی بادی
reed
U
الت موسیقی بادی
self moved
U
دارای حرکت بادی
sailed
U
شراع کشتی بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهن بر
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
sailings
U
شراع کشتی بادی
fugues
U
نوعی الت بادی موسیقی
ophicleide
U
یکجور ساز بادی برنجین
saxophone
U
نوعی الت موسیقی بادی
fugue
U
نوعی الت بادی موسیقی
saxophones
U
نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor
U
لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie
U
در بادی امر قابل قبول
windmill
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
quartering
U
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
reed organ
U
یکنوع الت موسیقی بادی
peabody picture vocabulary test
U
ازمون واژگان مصور پی بادی
an off shore wind
U
بادی که از سوی دریا بوزد
balloon tire
U
لاستیک بادی عاج دار
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
reed pipe
U
لوله یا نای الات موسیقی بادی
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
yachts
U
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
woodwind
U
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
yacht
O
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
fresh gale
U
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
chutes
U
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chute
U
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
supervisory
U
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
english horn
U
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
HTML
U
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
the wind drowned the strigs
U
سازهای بادی صدای سازهای سیمی را خفه میکند
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
readout
U
را میدهد
fibre over Etherenet
U
میدهد
the garden provides food
U
میدهد
world
U
میدهد
worlds
U
میدهد
point
U
نشان میدهد
belly dancer
U
زنیکهرقصشکمانجام میدهد
the ship leaks
U
کشتی اب تو میدهد
periodic
U
که مرتب رخ میدهد
creditor's bill
U
به ورثه میدهد
periodical
U
که مرتب رخ میدهد
fasted
U
کیلو baud میدهد
sea mark
U
خطی که حدجزرومدرانشان میدهد
fastest
U
کیلو baud میدهد
it gives off a bad odour
U
بوی بدی میدهد
transaction
U
ثیر قرار میدهد.
fasts
U
کیلو baud میدهد
time
U
ثیر قرار میدهد
gunners
U
بازیگری که کمترپاس میدهد
voters
U
کسی که رای میدهد
gunner
U
بازیگری که کمترپاس میدهد
it smells sour
U
بوی ترشیده میدهد
factors
U
ثیر قرار میدهد
factor
U
ثیر قرار میدهد
what is the thir everning
U
امشب چه نشان میدهد
fast
U
کیلو baud میدهد
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
timed
U
ثیر قرار میدهد
What does this mean?
U
این چه معنی میدهد؟
switches
U
ثیر قرار میدهد
switched
U
ثیر قرار میدهد
voter
U
کسی که رای میدهد
he pays his own money
U
پولش را خودش میدهد
previous
U
آنچه زودتر رخ میدهد
times
U
ثیر قرار میدهد
switch
U
ثیر قرار میدهد
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
goal predicates blackness
U
زغال از سیاهی خبر میدهد
bureau
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
gold import point
U
طلای خالص به فروشنده میدهد
mills
U
دستگاهی که فلزات را تراش میدهد
bureaus
U
ادارهای که اطلاعات در اختیار میدهد
flowchart
U
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
business
U
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
flow diagram
U
ترتیبی که رویدادها در فلوچارت رخ میدهد
gossiper
U
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
i am tortured with headache
U
سر درد مرا ازار میدهد
differential
U
آنچه اختلاف را نشان میدهد
logic seeking
U
دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
businesses
U
نمایشگاهی که محصولات را نشان میدهد.
lending library
U
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
lending libraries
U
کتابخانهای که کتاب عاریه میدهد
consulting
U
شخصی که نصیحات تخصصی میدهد
robustly
U
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com