Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ventilation
U
بادگیری طرح موضوعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lobbied
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobbies
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
lobby
U
تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
haze
U
موضوعی
locals
U
موضوعی
pointlessness
U
بی موضوعی
thematic
U
موضوعی
topical
U
موضوعی
local
U
موضوعی
a sensitive subject
[topic]
U
موضوعی حساس
To let the cat out of the bag . To spI'll the beans . To give the game away .
U
موضوعی را لو دادن
subject index
U
فهرست موضوعی
subject schedule
U
برنامه موضوعی
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
ignorance of fact
U
جهل موضوعی
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
have to do with
<idiom>
U
پیرامون موضوعی بودن
put (something or someone) out of one's head (mind)
<idiom>
U
به موضوعی فکر نکردن
To raise a question . To bring up a matter .
U
موضوعی رامطرح کردن
to grasp an idea
U
موضوعی رادرک کردن
to approach
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
The subject under discrssion .
U
موضوعی که مطرح نیست
to touch upon
[a topic]
U
ذکر کردن
[موضوعی]
extras
U
موضوعی که زیادی است
extra-
U
موضوعی که زیادی است
extra
U
موضوعی که زیادی است
a matter of relative importance
U
موضوعی با اهمیت نسبی
object oriented graphics
U
نگاره سازی موضوعی
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
To emborider(embellish) a subject .
U
به موضوعی شاخ وبرگ دادن
To deliberately fudge the issue . To gloss it over .
U
موضوعی را ماست مالی کردن
To discuss a question with someone .
U
موضوعی را با کسی مطرح کردن
ring a bell
<idiom>
U
یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
To smell out something.
U
از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
object oriented programming language
U
زبان برنامه نویسی موضوعی
nial a line to the counter
U
کذب موضوعی را ثابت کردن
rule
[on something]
U
حکم
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
rule
[on something]
U
دستور
[در]
[مورد]
[برای]
موضوعی
to rule on something
U
حکم کردن در موضوعی
[قانون]
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
to e. a person an a subject
U
کسی را در موضوعی راهنمایی کردن
to over a subject
U
موضوعی را با خنده بحث کردن
the question referred to above
U
موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
to row back
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to argue for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to backtrack
<idiom>
<verb>
U
عقب کشیدن
[از موضوعی در مقابل حریف]
to argue the case for
[against]
something
U
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
to paint a rosy picture of something
U
امیدوارانه به چیزی
[موضوعی]
نگاه کردن
to row back
<idiom>
<verb>
U
نقض کردن
[موضوعی در مقابل حریف]
to get a general idea of something
U
فهمیدن موقعیتی
[موضوعی]
به طور کلی
seminars
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
superfix
U
تکرار مرتب ومداوم موضوعی درسخن
seminar
U
جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
submission
U
موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
rogatory commission
U
موضوعی را ازمحکمهای به دادگاه دیگراحاله کردن
experts
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
expert
U
شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
ignorance of the face is a good defence
U
جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
talk out
U
بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
to linger on a subject
U
روعی موضوعی درنگ کردن یامعطل شدن
When wI'll the matter come up for discussion ?
U
موضوعی را کی برای بحث مطرح خواهند کرد ؟
electronic
U
موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
point of honour
U
موضوعی که شرف ادمی وابسته بان است
to put somebody on the back burner
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put somebody in a backwater
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to shunt somebody aside
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
to put
[throw]
[toss]
somebody on to the scrap heap
U
کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن
[اصطلاح مجازی]
terminator
U
موضوعی در لیست داده که انتهای فایل را نشان میدهد
selector
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selectors
U
وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
cognizance
U
ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
approval
U
توافقنامهای که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rhetorical question
U
مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
approval
U
متنی که نشان میدهد یک موضوعی به طور رسمی پذیرفته شده است
rogue value
U
موضوعی درلیست داده برای نشان اینکه لیست تمام شده است
entities
U
موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
entity
U
موضوعی که داده ذخیره شده در فایل یا پایگاه داده ها به آن مراجعه میکند
make a diplomatic representation
U
به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
dismisses
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismiss
U
منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
Ultimedia
U
موضوعی در چند رسانهای در IBM که صوت و تصویر و ویدیو و متن را ترکیب میکند و سخت افزار لازم برای اجرا را مشخص میکند
what is the matter
U
جه خبر است چه موضوعی است چیست چه شده است
illuminates
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminating
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
illuminate
U
چراغانی کردن موضوعی را روشن کردن روشن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com