Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
barkeep
U
باده فروش صاحب میکده
barkeeper
U
باده فروش صاحب میکده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
barfly
U
کسی که از این میکده به ان میکده میرود
bibulous
U
باده دوست باده نوش
jointer
U
صاحب شیره کش خانه صاحب مشروب فروشی
reserve price
U
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
cabarets
U
میکده
cabaret
U
میکده
bar stool
U
کرسی میکده
bars
U
میکده بارمشروب فروشی
bar
U
میکده بارمشروب فروشی
barrelhouse
U
میکده ورقاصخانه ارزان قیمت
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
wine
U
باده
the juice of the grape
U
باده
wines
U
باده
to drink wine
U
باده نوشیدن
wino
U
باده پرست
bacchant
U
باده پرست
libertines
U
باده گساروعیاش
malt worm
U
باده خور
maenad
U
زن باده گسار
bender
U
باده پرستی
toper
U
باده گسار
menad
U
زن باده گسار
wineshop
U
باده فروشی
vinous
U
ماننده باده
vinous flavour
U
مزه باده
oenomel
U
باده انگبینی
oenomeeter
U
باده سنج
oenology
U
باده شناسی
canned
U
مست باده
oenologist
U
باده شناس
libertine
U
باده گساروعیاش
bacchvs
U
رب النوع باده
benders
U
باده پرستی
chalices
U
جام باده
chalice
U
جام باده
vinosity
U
باده گساری
guzzler
U
باده خور
rummer
U
جام باده
guzzler
U
باده خوار
quaffer
U
باده گسار
bacchus
U
رب النوع شراب و باده
bacchantic
U
وابسته به باده گساری
bacchanalia
U
جشن باده گساری
sherry cobbler
U
باده سفیداشپانی بالیمووقندوغیره
wine bibber
U
باده نوش میگسار
muscadine
U
باده انگور مشک
Intoxicated with pride .
U
مست باده غرور
puncheon
U
بشکه یاخمره باده
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
toasting
U
باده نوشی بسلامتی کسی
toasts
U
باده نوشی بسلامتی کسی
toast
U
باده نوشی بسلامتی کسی
greybeard
U
کوزه سنگی برای باده
bacchanal
U
الههء باده وباده پرستی
sangaree
U
باده قرمز ادویه زده
pledged
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledge
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnum
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
pledged
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledges
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledges
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
magnums
U
بطری که دو باده در ان جای گیرد
toasted
U
باده نوشی بسلامتی کسی
stum
U
شیره انگور باده تازه
pledging
U
باده نوشی بسلامتی کسی
pledging
U
بسلامتی کسی باده نوشیدن
cellaret
U
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
bacchanalian
U
وابسته به جشن باده گساری و شادمانی
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
supernaculum
U
باده خوشگوارکه سزاوار تاته نوشیدن است
lachryma christi
U
باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
pom
U
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
poms
U
یکجور باده سرخ رنگ که اصل ان فرانسه است
furriers
U
خز فروش پوست فروش
furrier
U
خز فروش پوست فروش
ithyphallic
U
وابسته بصورت ذکر که درجشنهای BACCHUSدارگونه باده دست گرفته می بردند
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
ownerless
U
بی صاحب
padrone
U
صاحب
lords
U
صاحب
owner
U
صاحب
master
U
صاحب
mastered
U
صاحب
masters
U
صاحب
owners
U
صاحب
lord
U
صاحب
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
wine does not a with me
U
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
industrialist
U
صاحب صنعت
industrialists
U
صاحب صنعت
landowners
U
صاحب ملک
mastered
U
ارباب صاحب
resolute
U
صاحب عزم
landowner
U
صاحب ملک
restauranteur
U
صاحب رستوران
landladies
U
زن صاحب ملک
manufacturer
U
صاحب کارخانه
stock holder
U
صاحب سهم
signatories
U
صاحب امضا
signatory
U
صاحب امضا
masters
U
ارباب صاحب
shipowner
U
صاحب کشتی
master
U
ارباب صاحب
landlady
U
زن صاحب ملک
slaveholder
U
صاحب برده
inviolable
U
صاحب حرمت
innkeeper
U
صاحب مسافرخانه
innkeepers
U
صاحب مسافرخانه
housemother
U
زن صاحب خانه
shareholder
U
صاحب سهم
shareholders
U
صاحب سهم
housemothers
U
زن صاحب خانه
sharecropper
U
صاحب نسق
beneficent
U
صاحب کرم
stockholder
U
صاحب سهم
waif
U
مال بی صاحب
shop keeper
U
صاحب دکان
planter
U
صاحب مزرعه
printer
U
صاحب چاپخانه
restaurateurs
U
صاحب رستوران
titlist
U
صاحب سندمالکیت
official
U
صاحب منصب
officers
U
صاحب منصب
laird
U
صاحب زمین
clear-sighted
U
صاحب نظر
officer
U
صاحب منصب
unowned
U
بی صاحب بیمالک
printers
U
صاحب چاپخانه
permit holder
U
صاحب جواز
planters
U
صاحب مزرعه
lairds
U
صاحب زمین
restaurateur
U
صاحب رستوران
stockholders
U
صاحب سهم
manufacturers
U
صاحب کارخانه
sovereigns
U
صاحب سیادت
concessioner
U
صاحب امتیاز
concessionary
U
صاحب امتیاز
titled
U
صاحب لقب
master of the time
U
صاحب الزمان
benefactors
U
صاحب خیر
benefactor
U
صاحب خیر
in the saddle
U
صاحب اختیار
licensees
U
صاحب جواز
in power
U
صاحب مقام
monopolist
U
صاحب انحصار
no man's land
U
سرزمین بی صاحب
notary public
U
صاحب محضر
nursery man
U
صاحب قلمستان
sovereign
U
صاحب سیادت
liege
U
صاحب تیول
man of place
U
صاحب منصب
stray
U
جانور بی صاحب
straying
U
جانور بی صاحب
strays
U
جانور بی صاحب
licence owner
U
صاحب امتیاز
man of place
U
صاحب مقام
lessor
U
صاحب ملک
landholder
U
صاحب ملک
manufaturer
U
صاحب کارخانه
building owner
U
صاحب کار
homeowners
U
صاحب خانه
owner of a property
U
صاحب ملک
grantee
U
صاحب امتیاز
feudary
U
صاحب تیول
seignior
U
صاحب تیول
free ball
U
توپ بی صاحب
feudatory
U
صاحب تیول
Distinguished . Titled.
U
صاحب عنوان
assayer
U
صاحب عیار
land lady
U
زن صاحب ملک
concessionaire
U
صاحب امتیاز
office-holders
U
صاحب مقام
office-holder
U
صاحب مقام
employer
U
صاحب کار
homeowner
U
صاحب خانه
licensee
U
صاحب جواز
of consequence
U
صاحب شان
officiary
U
صاحب منصب
employers
U
صاحب کار
own
U
صاحب چیزی بودن
owned
U
صاحب چیزی بودن
i own that house
U
من صاحب ان خانه هستم
newspapermen
U
صاحب وگرداننده روزنامه
res nullius
U
مال بلا صاحب
newspaperman
U
صاحب وگرداننده روزنامه
prosecuting attorney
U
صاحب منصب پارکه
owns
U
صاحب چیزی بودن
signatories
U
صاحب امضاء امضایی
holding company
U
شرکت صاحب سهم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com