Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
put across
U
باحقه بازی موفق شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
smash hit
<idiom>
U
نمایش ،بازی یا فیلم خیلی موفق
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
prosperous
U
موفق
throve
U
موفق شد
successful
U
موفق
lucrative
U
موفق
upbeat
U
موفق
successful
<adj.>
U
موفق
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
arriving
U
موفق شدن
make a hit
<idiom>
U
موفق شدن
arrived
U
موفق شدن
arrives
U
موفق شدن
wow
U
موفق شدن
arrive
U
موفق شدن
wows
U
موفق شدن
wowing
U
موفق شدن
come off
<idiom>
U
موفق شدن
fall short (of one's expectations)
<idiom>
U
موفق نشدن
sure-fire
U
حتما موفق
go over well
<idiom>
U
موفق بودن
have it made
<idiom>
U
موفق بودن
attaining
U
موفق شدن
attain
U
موفق شدن
attained
U
موفق شدن
attains
U
موفق شدن
to make a shift
U
موفق شدن
to fall through
U
موفق نشدن
wowed
U
موفق شدن
I made good my escape .
U
موفق به فرار شد
hot hand
U
پرتاب موفق
fay
U
موفق شدن
to pull through
U
موفق شدن
to go wrong
U
موفق نشدن
to come through
U
موفق شدن
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
manage to do it
U
موفق بانجام ان شدن
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
two-way
U
موفق در حمله و دفاع
hits
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
prosper
U
رونق یافتن موفق شدن
succeeds
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
prospered
U
رونق یافتن موفق شدن
hit
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
succeeded
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
succeed
U
موفق شدن نتیجه بخشیدن
I could never make her understand .
U
هرگز موفق نشدم به او بفهمانم
god speed you
U
کامیاب شوید موفق باشید
I have no doubt that you wI'll succeed.
U
تردیدی ندارم که موفق می شوید
prospering
U
رونق یافتن موفق شدن
prospers
U
رونق یافتن موفق شدن
to come up in the world
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
turn the trick
<idiom>
U
درکاری که میخواست موفق شدن
to go places
U
موفق شدن
[در زندگی یا شغل]
converts
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
nojoy
U
موفقیتی نیست موفق نشدم
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
to f. in the pan
U
باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
connects
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
hitting
U
جستجوی موفق در پایگاه داده
convert
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
connect
U
ضربه موفق در پایگاه دوم
converted
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
to get sight of a person
U
موفق بدیدن کسی شدن
converting
U
پنالتی موفق گل با پرتاب ازاد
throw up one's hands
<idiom>
U
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to get any ones speech
U
موفق بشنیدن نطق کسی شدن
i managed to do it
U
موفق شدم که ان کار را انجام دهم
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
Supposing we do not succeedd, then waht?
U
حالا آمدیم و موفق نشدیم بعدچی؟
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
make the grade
<idiom>
U
منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
fail
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
to score with a girl
<idiom>
U
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
fails
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed
U
عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
It appears questionable whether he will manage to do that.
U
بحث برانگیز به نظر می رسد که آیا او موفق به انجام این کار بشود.
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
to strike oil
U
کامیاب شدن موفق شدن
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
falconine
U
بازی
watermanship
U
اب بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
solitaire
U
تک بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
dibasic
U
دو بازی
action
U
بازی
grey hound
U
سگ بازی
actions
U
بازی
patulousness
U
بازی
partie
U
بازی
slackness
U
بازی
gaming
U
بازی
game
U
بازی
fun
U
بازی
openness
U
بازی
solitaires
U
تک بازی
plain dealing
U
بازی
home
U
بازی
playing
U
بازی
homes
U
بازی
basics
U
بازی
played
U
بازی
play
U
بازی
plays
U
بازی
clearance
U
بازی
basic
U
بازی
passive play
U
بازی غیرفعال
rules
U
قواعد بازی
hanky-panky
U
حقه بازی
charade
U
نوعی بازی
full-time
U
09 دقیقه بازی
papistry
U
پاپ بازی
speculation
U
سفته بازی
foul
U
بازی بیقاعده
fouler
U
بازی بیقاعده
gaming
U
قمار بازی
monkey business
U
کچلک بازی
pantomime
U
لال بازی
pantomimes
U
لال بازی
tricking
U
شعبده بازی
pedophilia
U
بچه بازی
pederasty or pae
U
بچه بازی
playfully
U
با خنده و بازی
fouled
U
بازی بیقاعده
pederasty
U
بچه بازی
play away
U
به بازی گذراندن
hanky-panky
U
روباه بازی
golfing
U
بازی گلف
trick
U
شعبده بازی
mountebankery
U
چاچول بازی
tricked
U
شعبده بازی
mountebankery
U
زبان بازی
misplay
U
بازی اشتباه
sporting
U
بازی دوست
middle game
U
وسط بازی
handout
U
نوبت بازی
handouts
U
نوبت بازی
chicanery
U
حیله بازی
chicaneries
U
حیله بازی
off hand game
U
بازی غیررسمی
double
U
بازی دوبل
doubled
U
بازی دوبل
doubled up
U
بازی دوبل
fencing
U
ششمشیر بازی
open heartedness
U
راست بازی
on side
U
پایان بازی
off hand game
U
بازی جنبی
bandied
U
چوگان بازی کچ
bandies
U
چوگان بازی کچ
bandy
U
چوگان بازی کچ
bandying
U
چوگان بازی کچ
polo
U
چوگان بازی
swordsmanship
U
شمشیر بازی
footballers
U
فوتبال بازی کن
pederosis
U
بچه بازی
shell game
U
گردو بازی
sheep's eyes
U
نظر بازی
ropery
U
طناب بازی
rope dancing
U
ریسمان بازی
rope dancing
U
بند بازی
rooker
U
یکجورکفش یخ بازی
red tapery
U
قرطاس بازی
radial play
U
بازی شعاعی
radial play
U
بازی عرضی
quiot
U
لیس بازی
footballer
U
فوتبال بازی کن
sodomyh
U
بچه بازی
surf riding
U
موج بازی
twiddle
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
stoppage of the game
U
توقف بازی
twiddling
U
بازی کردن
stock jobbing
U
سفته بازی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com