English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The book runs to nearly 600 pages. U این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
title page U صفحه عنوان کتاب
we oened at page 0 U صفحه 01 کتاب را باز کردیم
flyleaf U صفحه سفید اول واخر کتاب
endpaper U صفحه سفید اغاز وپایان کتاب
flyleaves U صفحه سفید اول واخر کتاب
members U 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
member U 1- یک شی در صفحه کتاب چند رسانهای . 2-رکورد یا موضوع مشخص در یک فیلد
hobbledehoy U کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
capitulary U کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
pantone matching system U روش استاندارد تط بیق رنگهای جوهر روی صفحه و خروجی چاپ شده با استفاده از کتاب رنگهای از پیش تعریف شده
deuteronomic U وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
book of reference U کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
caxton U کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
readers U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
reader U مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
qwerty keyboard U ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
nearing U تقریبا
by a U تقریبا
roughly <adv.> U تقریبا
not much of <idiom> U تقریبا بد
nearest U تقریبا
feckly U تقریبا
nears U تقریبا
just about <idiom> تقریبا
immature U نا بالغ
full grown U بالغ
full-grown U بالغ
pretty much U تقریبا
roughly U تقریبا"
mature U بالغ
matures U بالغ
wellnigh U تقریبا
proximately U تقریبا"
sort of U تقریبا
much U تقریبا
some U تقریبا
adult U بالغ
adults U بالغ
adolescent U بالغ
almost U تقریبا
adolescents U بالغ
of mature age U بالغ
approx U تقریبا
well nigh U تقریبا
well-nigh U تقریبا
nearly U تقریبا
circa U تقریبا
marriageable U بالغ
approximately U تقریبا
of age U بالغ
major U بالغ
majoring U بالغ
next door to U تقریبا
majored U بالغ
nighly U تقریبا
practically U تقریبا"
about two years U تقریبا`
passing U بالغ بر
neared U تقریبا
near- U تقریبا
about <adv.> U تقریبا
near U تقریبا
grown-up U بالغ
all but U تقریبا
inexactly U تقریبا
nearer U تقریبا
grown-ups U بالغ
grow up U بالغ شدن
grown up U بالغ و رشید
full-fledged U بالغ رسیده
about two years U تقریبا` دو سال
mounts U بالغ شدن بر
scarcely ever U تقریبا هیچوقت
sort of <idiom> U تقریبا تا یک حدی
squarish U تقریبا مربع
to come of age U بالغ شدن
full fledged U بالغ رسیده
gravel blind U تقریبا کور
subadult U نیمه بالغ
come of age U بالغ شدن
subovate U تقریبا بیضی
mount U بالغ شدن بر
semi U تقریبا نصف
attaining one's majority U بالغ شدن
semis U تقریبا نصف
exceeds U بالغ شدن بر
numbers U بالغ شدن بر
to run up to U بالغ شدن بر
to foot up U بالغ شدن
full U بالغ رسیده
approximately U تقریبا به درستی
Mts U بالغ شدن
fullest U بالغ رسیده
exceeded U بالغ شدن بر
next to impossible U تقریبا نشدنی
near vertical U تقریبا عمودی
nip and tuck U تقریبا برابر
exceed U بالغ شدن بر
soar U بالغ شدن بر
to figure out U بالغ شدن
bloomer U شخص بالغ
soared U بالغ شدن بر
Mt U بالغ شدن
number U بالغ شدن بر
matures U بالغ شدن
riper U بالغ چیدنی
mature U بالغ شدن
to grow up U بالغ شدن
ripest U بالغ چیدنی
soars U بالغ شدن بر
ripe U بالغ چیدنی
maturate U بالغ شدن
to attain on's majority U بالغ شدن
paper white monitor U صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
disobedience U تقریبا" معادل desertion
go near to do something U تقریبا کاری را کردن
amounted U بالغ شدن رسیدن
amounts U بالغ شدن رسیدن
amounting U بالغ شدن رسیدن
maturely U بطور کامل یا بالغ
it is much the same U تقریبا همان است
goslings U شخص نا بالغ وخام
nigh U تقریبا نزدیک شدن
amount U بالغ شدن رسیدن
averaged U رویهمرفته بالغ شدن
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
average U رویهمرفته بالغ شدن
averages U رویهمرفته بالغ شدن
averaging U رویهمرفته بالغ شدن
around 3 in the morning U تقریبا ساعت ۳ صبح
nlq U کیفیت تقریبا" عالی
gosling U شخص نا بالغ وخام
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
to tal U بالغ شدن بر جمع زدن
anasarca U ورم تقریبا شدید پشام
the students t. 00 U شاگردان به 004تن بالغ میشود
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
two cents <idiom> U تقریبا هیچ ،چیزی بی ارزش
It's about 2 miles from ... آن تقریبا 2 مایل دور از ... است.
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximating U آنچه تقریبا درست است
roughly speaking U تقریبا بدون رعایت دقت
plasma display U صفحه نمایش با استفاده از خاصیت نورانی بدون گازهای متن صفحه
ksr U ترمینالی که صفحه کلید و صفحه نمایش دارد و به CPU متصل است
raster U گرافیکی که تصاویر آن روی خط وطی در صفحه نمایش یا صفحه ساخته می شوند
consol U دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
conning U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
lead in page U صفحه ویدیویی که کاربر را به صفحه مورد نظر هدایت میکند
conned U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
auto U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
tables U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
routing U صفحه ویدیو متنی که مسیر سایر صفحه ها را شرح میدهد
con U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
autos U متنی که خودکار اطراف یک تصویر یا از یک صفحه به صفحه دیگر می چرخد
portraits U جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
portrait U جهت صفحه یا یک ورق صفحه که بلندترین لبه عمودی است
cons U نام معرفی کننده کنسول : صفحه کلید و صفحه تصویر
tabling U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
raster U یک حرکت افقی اشعه روی صفحه در مقابل صفحه CRT
tabled U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
multiviewports U صفحه نمایشی که دو یاچندین صفحه قابل دید رانمایش میدهد
glared U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
data tablet U یک وسیله ورودی دستی برای صفحه نمایش گرافیکی صفحه داده دهی
glares U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare U صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
flattest U صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat U صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
notebook computer U که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
whyŠthere is the answer U شرط در امده تقریبا معنی میدهد
The losses run into hundreds of thousands. U خسارات بالغ به صدها هزار می شوند.
to run to a quantity [to run into a sum] U بر مبلغی [مقداری] بالغ شدن [یا بودن]
the students total 00 U شماره شاگردابه 004تن بالغ میشود
girly U غیر بالغ خام وبچه گانه
spermatozoon U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
spermatozoa U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
mensch U [انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
stationed U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
station U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
refresh buffer U یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
hyperlink U کلمه یا تصویر یا دگمهای در صفحه وب یا عنوان چند رسانهای که در صورت انتخاب کاربر را به صفحه دیگری می برد
backlight U چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
stations U میز به همراه کامپیوتر , صفحه کلید , صفحه نمایش , چاپگر و غیره که کسی در آنجا کار میکند
discs U صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com