English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It is in the nature of things. U این موضوع ذاتا اینطور است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constitutionally U ذاتا
innately U ذاتا"
essentially U ذاتا"
by natre U ذاتا
secundine naturam U ذاتا مسلما
internally U ذاتا" باطنا"
jade U [پشمی که ذاتا یبز رنگ باشد.]
queueing U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access U فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queued U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues U فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring U شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition U موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reverses U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse U روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
thus U اینطور
in such a way [manner] <adv.> U به اینطور
this way U اینطور
so U اینطور
So that is how it goes . U که اینطور
like this U اینطور
Thus . this way. U اینطور
like that U بدینگونه اینطور
quite so U دقیقا اینطور
so-and-so U اینطور وانطور
write this way U اینطور بنویسید
so and so U اینطور وانطور
Please write it like this (this way). U اینطور بنویسید
Such is not the case . That is not so. U اینطور نیست
So it appears ( looks , seems ) that … U اینطور بنظر می آید که ...
It seems as if. . . . U اینطور به نظر میا ید که...
to be corrupt to the bones <idiom> U تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
Is that so ?You dont say. U چه میگه ( جدا"اینطور است )
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
i shoudel hardly think so U گمان نمیکنم اینطور باشد
This is generally like that. U به طور کلی اینطور است .
I suppose so, yes. U من اینطور حدس می زنم. بله.
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
Boys will be boys. U پسرها حالا دیگه اینطور هستند.
Looks that way, doesn't it? U اینطور به نظر می رسد نه؟ [اصطلاح روزمره]
wellŠwhat of it? U بسیار خوب فرض میکنیم اینطور باشد
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
ferae naturae U وحشی ذاتا وحشی
objecting U موضوع
issued U موضوع
issue U موضوع
issues U موضوع
subjected U موضوع
head U موضوع
objects U موضوع
subject U موضوع
objected U موضوع
point U موضوع
indirect objects U موضوع
direct objects U موضوع
question U موضوع
topics U موضوع
questioned U موضوع
questions U موضوع
theme U موضوع
themes U موضوع
text U موضوع
texts U موضوع
object U موضوع
topic U موضوع
subject [topic] U موضوع
topics U موضوع ها
subjects U موضوع ها
themes U موضوع ها
plotless U بی موضوع
motifs U موضوع
motif U موضوع
propositioned U موضوع
propositioning U موضوع
matters U موضوع
matter U موضوع
mattered U موضوع
subjecting U موضوع
criteria U موضوع
proposition U موضوع
subjects U موضوع
mattering U موضوع
topic U موضوع
afair U موضوع
propositions U موضوع
not to point U بیرون از موضوع
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
recitations U تعریف موضوع
monomaniac U دیوانه یک موضوع
side issues U موضوع فرعی
lemma U مقدمه موضوع
it is a question of money U موضوع بسته به
universe of discourse U موضوع بحث
matter on hand U موضوع بحث
recitation U تعریف موضوع
objective complement U مکمل موضوع
off the track U از موضوع پرت
res ipsa loquitur U موضوع گویاست
subject U شیی موضوع
affaire d'honneur U موضوع شرافتی
subject U رعایا موضوع
subjecting U رعایا موضوع
subjected U شیی موضوع
at issue U موضوع بحث
subjected U رعایا موضوع
beside the question U خارج از موضوع
in contestation U موضوع بحث
subjects U شیی موضوع
subject of debate U موضوع دعوی
subjects U رعایا موضوع
side issue U موضوع فرعی
in question U موضوع بحث
subject and predicate U موضوع و محمول
subduce U موضوع کردن
sides of the question U اطراف موضوع
side show U موضوع فرعی
privity U موضوع محرمانه
subjecting U شیی موضوع
direct objects U موضوع منظره
postulated U اصل موضوع
postulate U اصل موضوع
sign position U موضوع علامت
postulates U اصل موضوع
business U موضوع تجارت
decades U ده موضوع یا رویداد
decade U ده موضوع یا رویداد
a horse of another colour [different colour] U موضوع علیحده
postulating U اصل موضوع
What gives? U موضوع چه است؟
What is happening? U موضوع چه است؟
What's behind all this? U موضوع چه است؟
objects U موضوع منظره
objecting U موضوع منظره
objected U موضوع منظره
object U موضوع منظره
indirect objects U موضوع منظره
What's on? U موضوع چه است؟
What's up? U موضوع چه است؟
What's wrong? U موضوع چه است؟
What's going on? U موضوع چه است؟
What is the matter? U موضوع چه است؟
What's cooking? U موضوع چه است؟
What's the matter? U موضوع چیه؟
businesses U موضوع تجارت
case U موضوع حالت
issued U موضوع شماره
issued U موضوع دعوی
fair game <idiom> U موضوع تهاجم
problems U معما موضوع
issues U موضوع شماره
subject matter U مطلب موضوع
problem U معما موضوع
irrelevant U خارج از موضوع
subject matter U موضوع اصلی
issue U موضوع دعوی
issue U موضوع شماره
cases U موضوع حالت
grievance U موضوع شکایت
neither here nor there <idiom> U بیربط به موضوع
What is it all about ? U موضوع چیست ؟
issues U موضوع دعوی
that is not the question U موضوع این نیست
it is a question of money U موضوع پول است
that is a matter of habit U موضوع عادت است
The contrary was proved. U عکس موضوع ثابت شد
the matter in hand U موضوع مورد بحث
embroglio U گیر موضوع غامض
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
topicality U موضوع موردبحث روز
thematic apperception test U ازمون اندریافت موضوع
the tax in question U مالیات موضوع بحث
the matter is perplexed U موضوع درهم است
It dawned on me. U بعدش من [آن موضوع را] فهمیدم.
vexata questio U موضوع متنازع فیه
remind me ofit U ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
object of worship U موضوع پرستش یاستایش
permit goods coveredby U کالای موضوع پروانه
reagent U موضوع ازمایش روانی
matter in hand U موضوع مورد بحث
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). U موضوع بحث وصحبت ما
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . U ربطی به موضوع ندارد
dawn on <idiom> U روشن شدن (موضوع)
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
red herring <idiom> U از موضوع اصلی دورکردن
It deals with ... U موضوع در باره ... است.
name of the game <idiom> U قسمت اصلی یک موضوع
question in dispute U موضوع متنازع فیه
donnee U موضوع داستان یا درام
deviate from the main subject U از موضوع خارج شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com