English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow. U این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
original U نسخه اصلی
originals U نسخه اصلی
positive U نسخه اصلی عکس
first of exchange U نسخه اصلی برات
copy plot U تکثیر از روی نسخه اصلی
issued in three originals U در سه نسخه اصلی نشر شده
unrevised edition U چاپ تازه [از نسخه اصلی بدون اصلاح]
protocol U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocols U خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
closed jet tunnel U تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
to contrast [with] U مقایسه کردن با [برابرکردن برای مقایسه]
inevitably U ناچار
ineluctable U ناچار
fain U ناچار
of necessity U ناچار
he needs must go U ناچار باید برود
mirror carpet U طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
overplaying U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplays U حریف را ناچار به تغییر محل کردن
copy U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copied U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
restructuring U بازسازی
recycling U بازسازی
recycle U بازسازی
recycles U بازسازی
reconstruction U بازسازی
remakes U بازسازی
mending U بازسازی
reconstructions U بازسازی
remake U بازسازی
regeneration U بازسازی
relaying U بازسازی سنگفرش
cost of reproduction U هزینه بازسازی
perceptual restructuring U بازسازی ادراکی
reproduction method U روش بازسازی
land restoration U بازسازی زمین
static refresh U بازسازی ایستا
unreconstructed U بازسازی نشده
reconstruction method U روش بازسازی
resurfacing U شن بخورد راه دادن بازسازی رویه
VL bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus U مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
shams U قلابی
false <adj.> U قلابی
sham U قلابی
quacking U قلابی
adulterate U قلابی
hamate U قلابی
adulterates U قلابی
quackish U قلابی
quacks U قلابی
bogus U قلابی
adulterating U قلابی
hamous U قلابی
quacked U قلابی
quack U قلابی
pasteboard U قلابی
false U قلابی
adulterated U قلابی
kake uke U دفاع قلابی
simular U قلابی صوری
cheap copy U بدل قلابی
Rigged elections . U انتخابات قلابی
rip-offs U کالای قلابی
pale [poor] imitation U بدل قلابی
spurious U قلابی الکی
fulham U طاس قلابی
A bogus professor . U پروفسور قلابی
shamateur U اماتور قلابی
False coin . U سکه قلابی
uncinus U زائده قلابی
rip-off U کالای قلابی
a fake doctor U پزشک قلابی
unciform U سرکج قلابی چنگکی
forges U تهیه جنس قلابی
forge U تهیه جنس قلابی
bound up U مجبور
frog-adjustment screw پیچ قلابی تنظیم کننده
crooking U ادم قلابی کلاه بردار
crooks U ادم قلابی کلاه بردار
setline U رسن چند قلابی ماهیگیری
crook U ادم قلابی کلاه بردار
compelling U مجبور کردن
obligations U مجبور کردن
under constraint U مجبور درفشار
compels U مجبور کردن
compelled U مجبور کردن
obligation U مجبور کردن
oblige U مجبور کردن
obliged U مجبور کردن
compellable U مجبور کردنی
obliges U مجبور کردن
compel U مجبور کردن
constrainable U مجبور کردنی
constrains U مجبور کردن
forcing U مجبور کردن
constrain U مجبور کردن
forces U مجبور کردن
constraining U مجبور کردن
force U مجبور کردن
coercive U مجبور کننده
To fake an oil – painting . U یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
The whole story was faked up . U تمام داستان قلابی وساختگه بود
weedless U قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
walk the plank <idiom> U مجبور به استعفا شدن
impelled U بر ان داشتن مجبور ساختن
impel U بر ان داشتن مجبور ساختن
impelling U بر ان داشتن مجبور ساختن
impels U بر ان داشتن مجبور ساختن
quacked U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacks U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacking U صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
induced U اغوا کردن مجبور شدن
having U مجبور بودن وادار کردن
induce U اغوا کردن مجبور شدن
inducing U اغوا کردن مجبور شدن
induces U اغوا کردن مجبور شدن
have U مجبور بودن وادار کردن
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
arresting gear U قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
force U مجبور کردن کسی به انجام کاری
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
forces U مجبور کردن کسی به انجام کاری
forcing U مجبور کردن کسی به انجام کاری
toss out <idiom> U مجبور به ترک شدن ،ازدست دادن
get after someone <idiom> U مجبور کردن شخص درانجام کاری
put the screws to someone <idiom> U مجبور کردن شخص دراطاعت ازشما
mastered U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master U سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura U نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
rat out on <idiom> U مجبور کردن شخص به کاری که دوست نداد
twist one's arm <idiom> U مجبور کردن شخص برای انجام کاری
walk the plank <idiom> U مجبور به ترک کشتی بوسیله دزدان دریایی
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
on board U که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
nemo tenetur se impum accusare U هیچ کس مجبور نیست خود رابه گناهی متهم کند
prototypic U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard U نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypal U وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple U جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer U کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generations U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
initial reserves U ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation U کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstay U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays U مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis U [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
master file U فایل اصلی پرونده اصلی
base camp U پایگاه اصلی کمپ اصلی
base unit U یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit U یکای اصلی واحد اصلی
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
reshaping U تجدید نیمرخ بازسازی نیمرخ
datum line U خط مقایسه
collation U مقایسه
collations U مقایسه
resemblance U مقایسه
analogies U مقایسه
analogy U مقایسه
comparisons U مقایسه
comparison U مقایسه
matter U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering U بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM U سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
compare U مقایسه کردن
parity error U غلط مقایسه
odd parity U مقایسه فرد
to make comparisons U مقایسه کردن
to draw comparisons U مقایسه کردن
comparatively U بطور مقایسه
compared U مقایسه کردن
compares U مقایسه کردن
comparison U روش مقایسه
parity bit U بیت مقایسه
refrence U مبنای مقایسه
parity checking U بازبینی مقایسه
incomparable U غیرقابل مقایسه
incomparable U مقایسه ناپذیر
parity error U خطای مقایسه
logical comparison U مقایسه منطقی
comparing U مقایسه کردن
comparisons U روش مقایسه
analogous U قابل مقایسه
no parity U عدم مقایسه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com