English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
FI'll in the job application form. U این برگ درخواست کاررا پرکنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Who knows what the end wI'll be? U عاقبت کاررا کی می داند ؟
would you do that for me? U ایااین کاررا برای من خواهیدکرد
Keep an eye on things. U هوای کاررا داشته باش
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
He did it for the sake of his family . U محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
requisitioned U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitions U درخواست کردن درخواست وسایل
requisition U درخواست کردن درخواست وسایل
requisitioning U درخواست کردن درخواست وسایل
excess demand U درخواست بیش از حد درخواست اضافی
call mission U درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
requistioner U قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
requested U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requesting U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requests U درخواست اماد کردن درخواست کردن
fire call U درخواست اتش توپخانه درخواست اتش
request U درخواست اماد کردن درخواست کردن
requisitions U درخواست
solicitation U درخواست
d. of a request U در درخواست
requistion for money U درخواست
supplication U درخواست
request U درخواست
appeal U درخواست
appealed U درخواست
appeals U درخواست
on request of which [at his request] U به درخواست او
imploration U درخواست
requisitioned U درخواست
enquiry U درخواست
requested U درخواست
requisitioning U درخواست
requesting U درخواست
requisition U درخواست
tendering U درخواست
applications U درخواست
application U درخواست
demand U درخواست
demanded U درخواست
demands U درخواست
suit U درخواست
suited U درخواست
suits U درخواست
tender U درخواست
tendered U درخواست
postulate U درخواست
tenderest U درخواست
postulated U درخواست
postulates U درخواست
postulating U درخواست
requests U درخواست
indents U درخواست
claiming U درخواست
claims U درخواست
indent U درخواست
claimed U درخواست
claim U درخواست
indenting U درخواست
applicant U درخواست کننده
applicants U درخواست دهنده
basic requisition number U درخواست اولیه
applicant U درخواست دهنده
applicator U درخواست کننده
demand code U رمز درخواست
applicants U درخواست کننده
basic requisition number U درخواست ابتدایی
call for fire U درخواست اتش
appeal for tenders U درخواست مزایده
application form U برگ درخواست
declaration of intention U درخواست تابعیت
d. note U درخواست پرداخت
demandant U درخواست کننده
supervisor request U درخواست نافر
supplicate U درخواست کردن
to g. any one's request U درخواست کسیراپذیرفتن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
writ of subpoena U برگ درخواست
to make an application [to apply] U درخواست کردن
put in for something <idiom> U درخواست چیزی
speak for <idiom> U درخواست کردن
asking and ordering U درخواست و سفارش
stock requisition U درخواست کالا
rrayer U درخواست التماس
document number U شماره درخواست
excess demand U درخواست مازاد
fire message U درخواست اتش
materials requisition U درخواست مواد
on call U بنا به درخواست
plead with U درخواست کردن
pleader U درخواست دادن
at the request of U به خواهش [به درخواست]
purchase requisition U درخواست خرید
request signal U علامت درخواست
requisition line U خط درخواست اماد
requisition number U شماره درخواست
round robin U درخواست کتبی
solicit U درخواست کردن
applying U درخواست دادن
inquiries U اسستسفار درخواست
inquiry U اسستسفار درخواست
applying U درخواست کردن
entreat U درخواست کردن
entreated U درخواست کردن
entreating U درخواست کردن
soliciting U درخواست کردن
requests U درخواست می کنم
imploring U درخواست کردن از
implores U درخواست کردن از
request U درخواست می کنم
implored U درخواست کردن از
implore U درخواست کردن از
solicits U درخواست کردن
requested U درخواست می کنم
requesting U درخواست می کنم
solicited U درخواست کردن
apply U درخواست دادن
apply U درخواست کردن
demanded U درخواست کردن
demands U درخواست مطالبه
demanded <adj.> <past-p.> U درخواست شده
prays U درخواست کردن
entreats U درخواست کردن
demands U درخواست کردن
praying U درخواست کردن
demanded U درخواست مطالبه
asked <adj.> <past-p.> U درخواست شده
claimed <adj.> <past-p.> U درخواست شده
applies U درخواست دادن
applies U درخواست کردن
pray U درخواست کردن
prayed U درخواست کردن
demand U درخواست مطالبه
demand U درخواست کردن
to ask too much U بیش از حد درخواست کردن
modification work order U برگ درخواست نوسازی
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
to deny somebody a wish U درخواست کسی را رد کردن
to grant an application U درخواست نامه ای را پذیرفتن
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
indents U سفارش درخواست کردن
to a oneself for help U درخواست کمک کردن
indenting U سفارش درخواست کردن
indent U سفارش درخواست کردن
to reject [refuse] an application U درخواست نامه ای را رد کردن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
boning U خواستن درخواست کردن
by popular [demand] request U درخواست توده پسند
at call U به محض درخواست عندالمطالبه
requisition U درخواست رسمی کردن
demand code U شماره رمزبرگ درخواست
requisitioned U درخواست رسمی کردن
requisitioning U درخواست رسمی کردن
debt enforcement U درخواست طلب وصول
requisitions U درخواست رسمی کردن
call for fire U درخواست اتش کردن
to apply for leave U درخواست مرخصی کردن
boned U خواستن درخواست کردن
bone U خواستن درخواست کردن
bones U خواستن درخواست کردن
proposal form U فرم درخواست بیمه
on application U در زمان [حالت] درخواست
recind U لغو کامل درخواست
reclama U درخواست تجدید نظر
requisition line U مسیر درخواست اماد
requesting unit U یکان درخواست کننده
request for price quotation U درخواست مظنه قیمت
pleadable U قابل درخواست دادن
on call U اتشهای طبق درخواست
repleader U درخواست تجدیدنظر استیناف
initial fire request U درخواست ابتدایی اتش
on request U وقتی که درخواست بشود
to ask somebody for [about] something U از کسی چیزی درخواست کردن
person seeking [political] asylum U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
appeal [to] or [for] U درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
asylum seeker U درخواست کننده پناهندگی [سیاسی]
demand [of] U درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
call for ..... under the credit U درخواست کردن ..... تحت اعتبار
mission call U درخواست پشتیبانی هوایی کردن
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
application U درخواست نامه پشت کار
an a for a position U درخواست دهنده برای کار
applications U درخواست نامه پشت کار
applying U درخواست کردن شامل حال بودن
apply U درخواست کردن شامل حال بودن
applies U درخواست کردن شامل حال بودن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
subsequent filing [application, documents] U ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
portcall U درخواست حمل وسایل به بندربرای بارگیری
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
patron-driven acquisition [PDA] [library] U کسب بر طبق [درخواست] مشتری [کتابخانه]
over challenged <adj.> U بیش از اندازه ظرفیت درخواست شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com