Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
that is beyond my duty
U
این از وفایف من خارج است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transfer order
U
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
implied task
U
وفایف استنتاجی
specified tasks
U
وفایف تصریحی
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
function keys
U
کلیدهایانجام وفایف
wifehood
U
وفایف زوجیت
physiology
U
علم وفایف الاعضاء
toe the line
<idiom>
U
انجام وفایف شخصی
assignment of tasks
U
واگذار کردن وفایف
muliebrity
U
وفایف زنانه زنانگی
job description
U
شرح وفایف شغلی
specified tasks
U
ماموریت تصریحی وفایف مصرحه
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
break
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
position
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
breaks
U
خای نپذیرفتن وفایف یک توافق
positioned
U
قراردادن امورات مربوط به وفایف
deontology
U
وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
physiologic
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
physiological
U
وابسته به علم وفایف اعضاء ساختمانی
entoptics
U
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
he is nehgent of his duties
U
در انجام وفایف خودسهل انگار است
second fiddle
U
کسیکه دارای وفایف فرعی ویاثانوی است
admin
U
تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
condonation
U
اغماض و چشم پوشی یکی اززوجین در مورد خلافی که ازدیگری در زمینه وفایف زناشویی صادر شده است
manning table
U
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
exquatur
U
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
automonitor
U
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
roster
U
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
rosters
U
سیاهه نامه ها سیاهه وفایف
parenthood
U
مقام والدین وفایف والدین
restitution of conjugal rights
U
دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
serjeancy
U
گروهبانی وفایف گروهبانی
sergeancy
U
گروهبانی وفایف گروهبانی
outsides
U
در خارج
out-
U
خارج
external
U
خارج
aroint
U
خارج شو
non-combatants
U
خارج از صف
non-combatant
U
خارج از صف
non combatant
U
خارج از صف
per
U
خارج از
out of
U
خارج از
out-of-
U
خارج از
outsides
U
خارج
out
U
خارج
outside
U
در خارج
outside
U
خارج
out
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
outwith
[Scotish E]
<adv.>
U
خارج
[از]
abroad
U
خارج
out of tune
U
خارج
off side
U
خارج از خط
off
U
خارج از
outside
[of]
<adv.>
U
خارج
[از]
forth of
U
خارج از
externally
U
از خارج
externals
U
خارج
outed
U
خارج
ejects
U
خارج کردن
overseas
U
خارج ازکشور
tort
U
خارج از قرارداد
torts
U
خارج از قرارداد
extraneous
U
خارج از قلمروچیزی
to rule out
U
خارج کردن
to fall out
U
خارج شدن
to pass off
U
خارج شدن
alfresco
U
خارج از منزل
eccentric
U
خارج از مرکز
eccentrics
U
خارج از مرکز
The train ran off the rails.
U
قطار از خط خارج شد
eject
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج شدن
ejected
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
popping
U
خارج شدن
out-
U
خارج بیرون
off season
U
خارج از فصل
To fall out.
U
از صف خارج شدن
derails
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
outdoors
U
خارج از منزل
derail
U
از خط خارج شدن
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج شدن
derailed
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج شدن
unship
U
خارج کردن
without
U
بطرف خارج
extra-marital
U
خارج از زناشویی
neither here nor there
U
خارج ازموضوع
extragalactic
U
خارج کهکشانی
extracellular
U
خارج سلولی
extra spectral
U
خارج طیفی
extra regular
U
خارج ازقاعده
extra professional
U
خارج حرفهای
extra cosmical
U
خارج ازعالم
out of proportion
U
خارج از اندازه
exterritorial
U
خارج الملکتی
expulse
U
خارج کردن
out of turn
U
خارج از نوبت
endarch
U
متشکل در خارج
emissive
U
خارج شونده
out of phase
U
خارج از فاز
extramarital
U
خارج ازدواجی
extramarital
U
خارج از زناشویی
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
off center
U
خارج از مرکز
out of action
U
خارج ازنبرد
foreign market
U
بازار خارج
fescennine
U
خارج ازاخلاق
extravascular
U
خارج رگی
extrauterine
U
خارج رحمی
extraterritorial
U
خارج الارضی
out of door
U
خارج ازمنزل
out of line
U
خارج از خط جبهه
extramundane
U
خارج دنیایی
outboard bearing
U
یاتاقان خارج
egress
U
خارج شدن
outbound
U
خارج ازمحدوده
outbound
U
مربوط به خارج
soto uke
U
دفاع از خارج
standaway
U
خارج از بدن
off duty
U
خارج از نگهبانی
off duty
U
خارج از خدمت
nonsense
U
خارج از منطق
submultiple
U
خارج قسمت
off key
خارج از مایه
abroad
خارج از کشور
out-of-
U
در خارج بواسطه
abaxile
U
خارج از مرکز
acentric
U
خارج از مرکز
anieoro
U
از داخل به خارج
double out
U
081 خارج
outbye
U
خارج از دور از
cross country
U
خارج از جاده
ouyby
U
خارج از دور از
over the side
U
خارج از ناو
oversea
U
خارج از کشور
bring out
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
blow out
U
به خارج دمیدن
beside the question
U
خارج از موضوع
beside the mark
U
خارج ازموضوع
begone
U
خارج شو عزیمت کن
out of
U
در خارج بواسطه
outed
U
خارج از حدود
quotients
U
خارج قسمت
from the outside
U
از خارج
[از جایی]
discharge
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
out of doors
U
خارج ازمنزل
away
U
دوراز خارج
outsides
U
به سمت خارج
quotient
U
خارج قسمت
out-
U
خارج از حدود
from out of town
U
از خارج
[از شهر]
from outside
U
از خارج
[از شهر]
extraction
U
خارج کردن
emigration
U
مهاجرت به خارج
outside
U
به سمت خارج
void
U
خارج شدن
out
U
خارج از حدود
issue
U
خارج شدن
issues
U
خارج شدن
inaccessible
<adj.>
U
خارج از دسترس
inaccessible
U
خارج از دسترس
exit
U
خارج شدن
outed
U
خارج بیرون
irrelevant
U
خارج از موضوع
ungracious
U
خارج از نزاکت
out
U
خارج بیرون
issued
U
خارج شدن
exits
U
خارج شدن
layman
U
خارج از حرفه یا فن خاصی
thrower in
U
پرتابگر خارج از زمین
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
pressure from outside
U
فشار از بیرون
[خارج]
internally or abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
bow out
U
باتعظیم خارج شدن
at home and abroad
U
در داخل و خارج
[از کشور]
out of
[outside]
office hours
U
خارج از ساعات اداری
ration
U
خارج قسمت سهمیه
rationed
U
خارج قسمت سهمیه
rations
U
خارج قسمت سهمیه
ablate
U
بریدن و خارج کردن
strike out
U
از بازی خارج شدن
outward
U
بطرف خارج بیرونی
step out
U
از محلی خارج شدن
lay
U
خارج از سلک روحانیت
stick to the point
U
از موضوع خارج نشوید
obsolescent
U
از رده خارج شده
superempirical
U
خارج از جهان مادی
swap out
U
مبادله کردن به خارج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com