Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pierglass
U
اینه قدی درمیان دوپنجره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magic mirror
U
اینه غیب نما اینه شعبده
mirror
U
اینه
looking glass
U
اینه
bulkheads
U
اینه
reflectors
U
اینه
reflector
U
اینه
mirrors
U
اینه
mirrored
U
اینه
bulkhead
U
اینه
if peradventure
U
هر اینه اگر
showcase
U
جعبه اینه
driving mirror
U
اینه اتومبیل
deflection mirror
U
اینه انحراف
convex mirror
U
اینه محدب
convex mirror
U
اینه کوژ
showcased
U
جعبه اینه
showcasing
U
جعبه اینه
astrolabe
U
اینه نجوم
indeed
U
واقعا هر اینه
mirror frame
U
جعبه اینه
pierglass
U
اینه جرز
one way screen
U
اینه یکسویه
spherical mirror
U
اینه کروی
to plank down
U
اینه کردن
electron mirror
U
اینه الکترونی
to plant down ther
U
اینه کردن
showcases
U
جعبه اینه
mirror glass
U
شیشه اینه
dressing table
U
میز اینه داروکشودار
dressing tables
U
میز اینه داروکشودار
concave spherical mirror
U
اینه کروی کاو
show case
U
ویترین جعبه اینه
concave spherical mirror
U
اینه کروی مقعر
sconce mirror
U
اینه دیوار کوب
driving mirror
U
اینه عقب اتومبیل
mirror instrument
U
دستگاه اینه دار
parabolic mirror
U
اینه سهمی وار
dichroic mirror
U
اینه دو رنگ نما
foil
U
ورق سیماب پشت اینه
foiled
U
ورق سیماب پشت اینه
foiling
U
ورق سیماب پشت اینه
foils
U
ورق سیماب پشت اینه
specular pig iron
U
اهن خام اینه وار
specular
U
وابسته به اینه طبی یاسپکولوم
prismatic
U
قطب نمای اینه دار
alternate
U
یک درمیان
betwixt
U
درمیان
in between
U
درمیان
twixt
U
درمیان
tween
U
درمیان
altern
U
یک درمیان
midst
U
درمیان
between
U
درمیان
amid
U
درمیان
alternates
U
یک درمیان
alternated
U
یک درمیان
amidst
U
درمیان
chevalglass
U
اینه تمام قدی که دردرون پایه خودمتحرک باشد
Among the people .
U
درمیان مردم
interjecting
U
درمیان انداختن
Every three days .
U
سه روز درمیان
d. about
U
یک روز درمیان
every other d.
U
یک روز درمیان
every other day
U
یک روز درمیان
interjected
U
درمیان انداختن
interject
U
درمیان انداختن
double space
U
یک خط درمیان نوشتن
affiliates
U
درمیان خودپذیرفتن
interlucent
U
درمیان درخشنده
affiliating
U
درمیان خودپذیرفتن
interjects
U
درمیان انداختن
affiliated
U
درمیان خودپذیرفتن
among
U
درمیان درزمرهء
triple space
U
دو خط درمیان کردن
amid ships
U
درمیان کشتی
amidships
U
درمیان کشتی
enclose
U
درمیان گذاشتن
encloses
U
درمیان گذاشتن
enclosing
U
درمیان گذاشتن
Every other day . On alternate days .
U
یکروز درمیان
affiliate
U
درمیان خودپذیرفتن
vanity boxŠcaseŠor bag
U
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
speculum
U
اینه طبی یاسپکولوم وسیله معاینه از طریق سوراخهای بدن
alternates
U
یک درمیان امدن متناوب
alternate
U
یک درمیان امدن متناوب
to stand across the road
U
درمیان جاده ایستادن
alternated
U
یک درمیان امدن متناوب
medially
U
چنانکه درمیان باشد
midship
U
واقع درمیان کشتی
mediating
U
درمیان واقع شدن
mediates
U
درمیان واقع شدن
across
U
ازاین سو بان سو درمیان
mediated
U
درمیان واقع شدن
mediate
U
درمیان واقع شدن
cross file
U
یک درمیان در دو جهت قراردادن
adopting
U
درمیان خود پذیرفتن
adopts
U
درمیان خود پذیرفتن
adopt
U
درمیان خود پذیرفتن
in-
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
break in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
storage interleaving
U
درمیان انباره جای دادن
mediated
U
واقع درمیان غیر مستقیم
break-ins
U
درمیان صحبت کسی دویدن
epenthesis
U
الحاق حرفی درمیان کلمه
intermediate
U
درمیان اینده مداخله کننده
in
U
:درمیان گذاشتن جمع کردن
mediates
U
واقع درمیان غیر مستقیم
mediate
U
واقع درمیان غیر مستقیم
epizootic
U
منتشر شونده درمیان جانوران
mediating
U
واقع درمیان غیر مستقیم
interscholastic
U
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
break-in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
to get in a word edgeways
U
سخنی درمیان حرف ادم پرگوپراندان
to put in
U
درمیان اوردن نقل قول کردن
bass viol
U
ویالن بزرگ بم که درمیان زانوهاگذاشته شود
to run the gauntlet
U
درمیان دوردیف ازمردم گرفتارشدن وازدوسوازاردیدن
ruderal
U
روینده درمیان مواد پوسیده وفاسد
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
intervale
U
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
endobiotic
U
زیست کننده درمیان بافتهای میزبان خود
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
pyrenran
U
وابسته به کوهای PYRENEES درمیان فرانسه و اسپانی
intra
U
پیشوند بمعنی در داخل ودرتوی و در درون و درمیان
intercurrent
U
مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
quadrages imal
U
وابسته به چله روزه وپرهیزکه درمیان نصارامعمول است
intercurreace
U
مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
to knit peace between nations
U
ملت هاراباهم اشتی دادن صلح درمیان ملل منعقدکردن
canoness
U
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
water plate
U
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
gofer
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
bran pie
U
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
gophers
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
gofers
U
کلوچهای که درمیان دواهن بشکل شان عسل میپزندوهمان شکل رابر
panorama
U
تمام نما اینه تمام نما
panoramas
U
تمام نما اینه تمام نما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com