English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jurat U گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
card U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
cards U کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
calibration card U کارت خصلت یابی توپخانه کارت تنظیم بی سیم یا وسایل دیگر
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
card U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
cards U وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
leading edge U اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
card U کارت تبریک کارت عضویت
cards U کارت تبریک کارت عضویت
name tag U کارت معرفی کارت اسم
adapter U کارت جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. این کارت داده کامپیوتری را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند تا قابل ارسال در کابل شبکه باشد
qualification card U کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
cosignatory U هم امضاء
ratification U امضاء
He signed with the letter U امضاء با حرف او
signature U امضاء
sigil U امضاء
signatures U امضاء
emergency medical tag U کارت معالجه اورژانس کارت مراجعه به اورژانس
john henry U امضاء اصیل
signature U امضاء کردن
signatories U امضاء کننده
initial U اولین امضاء
initials U اولین امضاء
initialling U اولین امضاء
initialled U اولین امضاء
initialing U اولین امضاء
signatures U امضاء کردن
initialed U اولین امضاء
john hancock U امضاء اصیل
blank signed document U سفید امضاء
subscribers U امضاء کننده
specimen signature U نمونه امضاء
unsigned U بدون امضاء
undersigned U دارای امضاء
undersign U امضاء کردن
signatory U امضاء کننده
subscriber U امضاء کننده
signed U امضاء شده
signer U امضاء کننده
monographs U امضاء با یک حرف
attestation U تصدیق امضاء
blank signed cheque U چک سفید امضاء
monograph U امضاء با یک حرف
signatory U صاحب امضاء امضایی
signatories U صاحب امضاء امضایی
john henry U امضاء خود سخص
weŠthe undersigned U ما امضاء کنندگان زیر
single name paper U سفته دارای یک امضاء
i had it signed U انرا به امضاء رساندم
forgery U امضاء سازی سند
john hancock U امضاء خود سخص
forgeries U امضاء سازی سند
prothonotary U متصدی امضاء احکام
prontonotary U متصدی امضاء احکام
blank check U چک امضاء شده وسفید
attests U تصدیق امضاء کردن
attested U تصدیق امضاء کردن
attest U تصدیق امضاء کردن
undersigned U امضاء کننده زیر
attesting U تصدیق امضاء کردن
blank check U چک سفید امضاء شده
subscript U زیر نویس امضاء
to be on the safe side U باقی نباشد
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
poison pen U نامه بی امضاء وتوهین امیز
blank check U چک امضاء شده بدون مبلغ
To authenticate a signature. U تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
badges U امضاء و علامت برجسته و مشخص
ideograph U امضاء یا علامت مخصوص شخص
abusing a blank signed document U سوء استفاده از سفید امضاء
badge U امضاء و علامت برجسته و مشخص
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
low priority work U کاری که مهم نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
endorsement in blank U فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
On my way home. . . U اگر سرم راببرند امضاء نخواهم کرد
endorsements U صحه امضاء حواله شرح پشت سند
I wI'll sign for (on behalf of)my brother. U از طرف (سوی )برادرم امضاء خواهم کرد
endorsement U صحه امضاء حواله شرح پشت سند
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
here U اینجا
here U در اینجا
thus far U تا اینجا
hitherto U تا اینجا
so far U تا اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
where U اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
here and there U اینجا انجا
passim U اینجا وانجا
up and down U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
here lies U در اینجا دفن است
hereon U در این مورد در اینجا
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
no one is here U هیچکس اینجا نیست
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
isn't he there U ایا او اینجا نیست
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
what is your business here U کار شما اینجا چیست
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com