English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
police station U ایستگاه پلیس
police stations U ایستگاه پلیس
police district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
policing district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
district U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
precinct [American E] U ایستگاه پلیس [در منطقه ای که پلیس پاسخگو باشد]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
primary U وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
imethod U روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
relateral tell U مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string U یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station U ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
all weather air station U ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
police dog U سگ پلیس
gendarmes U پلیس
gendarme U پلیس
german shepherd U سگ پلیس
guard dog U سگ پلیس
policed U پلیس
bobby U پلیس
cop U پلیس
constables U پلیس
constable U پلیس
police U پلیس
bobbies U پلیس
polices U پلیس
cops U پلیس
K9 [canine] U سگ پلیس
police forces U دادگاه پلیس
police office U پاسگاه پلیس
runner U افسر پلیس
police forces U نیروی پلیس
runners U افسر پلیس
police officer U مامور پلیس
patrolman U پلیس گشتی
battle lights U چراغ پلیس
police calls U استمداد پلیس
police power U نیروی پلیس
border police U پلیس مرزبانی
border guard U پلیس مرزبانی
frontier police U پلیس مرزبانی
vice squads U جوخه پلیس
vice squad U جوخه پلیس
police officers U مامور پلیس
policeman U مامور پلیس
police officers U افسر پلیس
policemen U مامور پلیس
patrolmen U پلیس گشتی
police force U دادگاه پلیس
local building inspector U پلیس ساختمان
plainclothesman U پلیس مخفی
shore patrol U پلیس ساحلی
patrol wagon U اتومبیل پلیس
paddywagon U اتومبیل پلیس
police power U دادگاه پلیس
road guard U پلیس راه
police reporter U مخبر پلیس
police station U مرکز پلیس
Interpol U پلیس بینالمللی
flatfoot U پلیس گشتی
police officer U افسر پلیس
police stations U مرکز پلیس
police force U نیروی پلیس
mountie U پلیس سوار کانادا
round-up U حمله ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U حمله ناگهانی پلیس
posse comitatus U دسته افراد پلیس
police raid U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
The police held the crowd back. U پلیس جمعیت را عقب زد
The police stopped me. U پلیس جلویم را گرفت
police raid U حمله ناگهانی پلیس
raided U ورود ناگهانی پلیس
turn over to the police U تحویل پلیس دادن
under police surveillance U تحت نظر پلیس
black Maria U اتومبیل گشتی پلیس
raids U ورود ناگهانی پلیس
raiding U ورود ناگهانی پلیس
raid U ورود ناگهانی پلیس
black Marias U اتومبیل گشتی پلیس
peeler U اسباب پوست کن پلیس
peelers U اسباب پوست کن پلیس
give in charge U تحویل پلیس دادن
shore patrol U پلیس نیروی دریایی
cop U پلیس [اصطلاح روزمره]
filth [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
constableship U وفیفه یا رتبه پلیس
rozzer [British E] U پلیس [اصطلاح روزمره]
pig [American E] U پلیس [اصطلاح تحقیر آمیز]
concierge U پلیس محافظ درب ورودی
squad cars U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
squad car U اتومبیل پلیس مجهز به فرستنده
concierges U پلیس محافظ درب ورودی
posse U دسته افراد پلیس جماعت
posses U دسته افراد پلیس جماعت
give a person in charge U کسی را تحویل پلیس دادن
gestapo U گشتاپو سازمان پلیس مخفی
Please call the police. لطفا پلیس را خبر کنید.
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
The thief surrender himself to the police. U سارق خود را تسلیم پلیس کرد
He is known to the police . U هویتش نزد پلیس معلوم است
policed U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police state U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
police states U اداره کشور بوسیله نیروی پلیس
polices U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U مامورین شهربانی با پلیس اداره کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
copper [police officer] U پلیس [اغلب تحقیر آمیز] [اصطلاح عامیانه]
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
The details of the report were verified by the police. U جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
rookie U تازه کار [بویژه در پلیس یا ارتش ] [اصطلاح شوخی]
stationed U ایستگاه
station U ایستگاه
stations U ایستگاه
site U ایستگاه
sited U ایستگاه
sites U ایستگاه
stand U ایستگاه
to report somebody [to the police] for breach of the peace U از کسی به خاطر مزاحمت راه انداختن [به پلیس] شکایت کردن
to register with the police U نشانی خود را در اداره پلیس ثبت کردن [نقل منزل]
station house U ایستگاه کلانتری
relay station U ایستگاه رله
relay station U ایستگاه واسطه
remote station U ایستگاه دوردست
reading station U ایستگاه خواندن
climatological station U ایستگاه هواشناسی
upper terminal U ایستگاه کوهستانی
tracking station U ایستگاه ردیابی
tracking stations U ایستگاه ردیابی
traverse station U ایستگاه پیمایش
tide station U ایستگاه جزر و مد
substation U خرده ایستگاه
railway station U ایستگاه قطار
Where is the station? U ایستگاه کجاست؟
substation U ایستگاه فرعی
REQUEST STOP U ایستگاه درخواستی
space platform U ایستگاه فضایی
slave station U ایستگاه فرعی
wireless station U ایستگاه بی سیم
bus bay U ایستگاه اتوبوس
enquiry station U ایستگاه پرس و جو
height of site U ارتفاع ایستگاه
weather stations U ایستگاه هواشناسی
coast station U ایستگاه ساحلی
air way station U ایستگاه کنترل
workstation U ایستگاه کاری
workstations U ایستگاه کاری
stops U ایستگاه نقطه
power station U ایستگاه مولدنیرو
stopping U ایستگاه نقطه
ambulance station U ایستگاه امبولانس
exposure station U ایستگاه هوایی
control cubicle U ایستگاه فرمان
bus terminal U ایستگاه اتوبوس
broadcasting station U ایستگاه رادیو
stand U بساط ایستگاه
cabstand U ایستگاه درشکه
bus stops U ایستگاه اتوبوس
broadcast station U ایستگاه فرستنده
forward station U ایستگاه جلو
base end station U ایستگاه عقب
ground position U ایستگاه زمینی
stationmasters U رئیس ایستگاه
stopped U ایستگاه نقطه
stationmaster U رئیس ایستگاه
stop U ایستگاه نقطه
client U ایستگاه پردازشگر
fuelling station U ایستگاه سوختگیری
terminus U ایستگاه نهایی
terminuses U ایستگاه نهایی
wayside U ایستگاه فرعی
control station U ایستگاه کنترل
weather station U ایستگاه هواشناسی
orienting station U ایستگاه توجیه
space station U ایستگاه فضایی
space stations U ایستگاه فضایی
power stations U ایستگاه مولدنیرو
known datum point U ایستگاه معلوم
station master U رئیس ایستگاه
loading station U ایستگاه بارگیری
master station U شاه ایستگاه
master station U ایستگاه اصلی
bus stop U ایستگاه اتوبوس
clients U ایستگاه پردازشگر
lay-bys U جایگاه ایست ایستگاه
cleaning station U ایستگاه ضدعفونی مواد ش م ر
clearing station U ایستگاه تخلیه بیماران
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
stations U ایستگاه اتوبوس وغیره
weather stations U ایستگاه هوا شناسی
weather station U ایستگاه هوا شناسی
lay by U جایگاه ایست ایستگاه
lay-by U جایگاه ایست ایستگاه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com