English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shiko dachi U ایستادن دایرهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circular scanning U مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
cyclic U دایرهای
gyrating U دایرهای
gyrated U دایرهای
circular U دایرهای
gyrate U دایرهای
circulars U دایرهای
gyrates U دایرهای
rotary motion U حرکت دایرهای
circular arch U طاق دایرهای
circular velocity U سرعت دایرهای
circumferential stress U خستگی دایرهای
endless sling U باربردار دایرهای
semi circular U نیم دایرهای
hoop stress U تنش دایرهای
polycyclic U چند دایرهای
circle graph U نمودار دایرهای
circular U دایرهای شکل
circulars U دایرهای شکل
circular list U لیست دایرهای
circular flow U جریان دایرهای
circuit training U تمرین دایرهای
circular motion U حرکت دایرهای
molinello U ضربه دایرهای به سر در سابر
circular casing pump U تلمبه پا بده دایرهای
circular shift U تغییر مکان دایرهای
heyland diagram U دیاگرام دایرهای ماشین اسنکرون
eyeing U شکاف درجه دایرهای شکل
eye U شکاف درجه دایرهای شکل
eyes U شکاف درجه دایرهای شکل
circle eight U چرخش با دایرهای بشکل 8لاتین
ring sight U شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
circular mil U مساحت دایرهای به قطر یک میل
eying U شکاف درجه دایرهای شکل
circle of influence U دایرهای که حد منطقه تاثیررا مشخص میکند
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
circular dispersion U قطر کوچکترین دایرهای که 57% پرتابه ها به ان برخورد میکنند
dartboards U صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
dartboard U صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
circular probable error U دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
volte U حرکت اسب درگام برداشتن دایرهای بقطر 6متر
poiseuille flow U جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
circle of position U دایرهای که از موضع نفرات عبور میکند دایره مکان نافر
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
collector ring U منیفلد یا گازگاه دایرهای برای هدایت گازهای خروجی ازسیلندرهای موتور رادیال یاستارهای
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
mandrel U جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
effectiveness clock U دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
ceases U ایستادن
ceased U ایستادن
cease U ایستادن
aby U ایستادن
stopping U ایستادن
stops U ایستادن
abides U ایستادن
abided U ایستادن
abye U ایستادن
stand U ایستادن
seogi U ایستادن
be under way U ایستادن
ceasing U ایستادن
stop U ایستادن
to come to a stand U ایستادن
stopped U ایستادن
to fetch up U ایستادن
to stand by U ایستادن
wheel satellite U ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
moa seogi U خبردار ایستادن
basophobia U هراس از ایستادن
team line up U به صف ایستادن تیم
lineup U به صف ایستادن تیم
kiba dachi U ایستادن سوارکارانه
heisoku daeh U ایستادن خبردار
to stand at gaze U خیره ایستادن
to stand behind U پشت سر ایستادن
haktari seogi U ایستادن لک لک وار
haehiji daeh U ایستادن ازاد
fudo dachi U محکم ایستادن
to stand fast U محکم ایستادن
draw up U سیخ ایستادن
lie off U دور ایستادن
outstand U بیشتر ایستادن
to stand in the gap U دررخنه ایستادن
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
To come to a halt(standstI'll). U ازحرکت ایستادن.
To stand in a queue (line). U توی صف ایستادن
pyeonhi seogi U موازی ایستادن
ap seogi U ایستادن معمولی
queue U در صف گذاشتن در صف ایستادن
stagnate U از جنبش ایستادن
line up U به ترتیب ایستادن
queues U در صف گذاشتن در صف ایستادن
stagnated U از جنبش ایستادن
line-up U به ترتیب ایستادن
stagnates U از جنبش ایستادن
stagnating U از جنبش ایستادن
queued U در صف گذاشتن در صف ایستادن
hustings U جای ایستادن و
line-ups U به ترتیب ایستادن
bail up U ایستادن دراختیارغارتگر
queueing U در صف گذاشتن در صف ایستادن
standing room U جای ایستادن
hunker U سرپا ایستادن
koa seogi U ایستادن قلاب وار
kukutsu dachi U ایستادن در مقابل حریف
neko ashi dachi U ایستادن گربه سان
To keep ones word. To stand by ones promise . U سر قول خود ایستادن
line-ups U ردیف ایستادن تیم
line-up U ردیف ایستادن تیم
To stand like rock . U مانند کوه ایستادن
to stand by U ایستادن وتماشا کردن
anchor U ایستادن در دریا مهاری
to stand across the road U درمیان جاده ایستادن
to come to a U بحالت خبردار ایستادن
to stand by one's promise U سر قول خود ایستادن
anchoring U ایستادن در دریا مهاری
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
anchors U ایستادن در دریا مهاری
to stand one's ground U بر سر دلیل خود ایستادن
sanchin dachi U ایستادن ساعت شنی
stand-up U روی پا ایستادن ایستاده
zenkatsu dachi U ایستادن متمایل به جلو
line up U ردیف ایستادن تیم
To stand to attention. U خبر دار ایستادن
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
ground U محل ایستادن توپزن
to kick ones heels U چشم براه ایستادن
stances U طرز ایستادن درتوپزنی
stance U طرز ایستادن درتوپزنی
stops U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stopover U در وسط راه ایستادن
stopovers U در وسط راه ایستادن
abide by one's word U سر قول خود ایستادن
beom seogi U گربه سان ایستادن
stopped U ایستادن توقف کردن
stand up U روی پا ایستادن ایستاده
to queue [line] up for tickets U برای بلیط در صف ایستادن
stop U ایستادن توقف کردن
to stop [doing something] U ایستادن [از انجام کاری]
joo choo seogi U ایستادن اسب سواری
to stand at [by] the window U کنار پنجره ایستادن
station U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
stationed U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
to stand by oneself U روی پای خود ایستادن
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
floated U شناور ساختن روی اب ایستادن
floats U شناور ساختن روی اب ایستادن
to kick one's heels U چشم براه ایستادن منتظرایستادن
toe stand U ایستادن ژیمناست روی نوک پا
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
float U شناور ساختن روی اب ایستادن
stations U محل ایستادن تیرانداز درمسابقه
picketed U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
stance U طرز ایستادن در گوی زنی
out of one's ground U تجاوز توپزن از محل ایستادن
peasde U روی دوپا ایستادن اسب
ap joo choom U ایستادن اسب سواری بجلو
bandae jireugi U ضربه دست موافق ایستادن
stand U طرز یا محل ایستادن کمانگیر
stances U طرز ایستادن در گوی زنی
picket U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
statgnate U از جنبش ایستادن گندیده شده
away U خارج از نقطه ایستادن توپ زن
pickets U جلوکسی راه رفتن یا ایستادن
baro jireugi U ضربه دست مخالف ایستادن
narani seogi U ایستادن موازی پاها همعرض شانه
stances U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
stance U طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
kilian position U وضع ایستادن دواسکیت بازرقصنده درکنار هم
stall U جای ایستادن اسب در طویله اخور
stalling U جای ایستادن اسب در طویله اخور
buttoned U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
buttoning U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
button U شکل دایرهای که در صورت انتخاب از روی صفحه به وسیله صفحه کلید یا نمایشگر نمایش عمل خاصی را انجام میدهد
coach's box U محل ایستادن مربی در پایگاه 1 و 3 بیس بال
eaves droper U مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
safety island U سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
veronica U ایستادن و ردکردن گاو از کناربا حرکت شنل
backdrop U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
backdrops U پرش و افتادن به پشت بادست و پا در هوا و ایستادن
To stand at attention(ease). U بحالت آماده باش ( آزاد ) ایستادن ( ؟ رآمدن )
technical foul U بازی با توپ واترپولو در حال ایستادن کف استخر
to hitch U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
hitchhike U سرجاده ایستادن وباشست جهت خود را نشان دادن
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
to go backpacking U سرجاده ایستادن و با شست جهت خود را نشان دادن
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
groundage U حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
Berlin U کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
musub duchi U موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
bail out U کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com